[ad_1]
خبرگزاری تسنیم – محراب محمدزاده:
سال گذشته در اختتامیه سوگواره خمسه بود که برای اولین محدثه باقری دختر شهید مدافع حرم عبدالله باقری را دیدم، محدثه علاقه مند به تئاتر و البته بیشتر بازیگری در آن بود. او حتی در مراسم اختتامیه یک اجرای کوتاه هم داشت. این خاطره ماند تا شب سوم محرم امسال، که انگار قرار است محدثه باقری دوباره برایمان یادآوری کند که چه روزهایی در حال گذر است. روزهایی که گاهی در ابتدا برایمان سخت است و بعد آنقدر آسان و ساده می شود که اصلاً یادمان می رود.
محدثه باقری چند روز پیش در مقابل حاج قاسم سلیمانی و در مراسم سالگرد شهید سردار حاج حسین همدانی دوباره اجرا رفت، این اجرا مصرع مصرع یک مداحی از میثم مطیعی را تداعی می کرد. محدثه همیشه به یاد بابا هست: «دگر از یتیمی نگو، که این کودکان با پدر /صمیمانه هر لحظه در گفتگویند/ نور بابا/ به چشم دختر آید /دلتنگی ها/ به لطف حق سرآید/ از شام آخر / صبح ظفر برآید»
میثم مطیعی، از مداحان جوان امروز در شب سوم محرم یک مداحی متفاوت اجرا کرد. او این بار روایتی از پشت خطِ نبردِ کربلایِ امروز را گفت، روزهایی که به طرزی عجیب شبیه کربلا ۶۱ هجری است، روزهایی که «پدرها به شوق تو ای مولا/ دوباره به میدان کمر بستند/ ببین دختران شهیدان را/ که چَشم انتظار پدر هستند»
حالا محدثه با اجرای تئاتر یا دکلمهخوانیهای هرچند کوتاه یاد پدرش را زنده می کند، او پیش از این در کهف الشهدا هم اجرا کرده بود، محدثه در پایان اجرای آن روزش از فرزند حاج قاسم خواست که سردار سری به خانه کوچکشان در محله خوش بزند…
بخشی ازفیلم اجرای محدثه باقری در مراسم سالگرد شهید همدانی
مداحی این روزهای میثم مطیعی حالا یادآور دیالوگ هایی است که شهید باقری و دخترش با یکدیگر داشتند، این بخش مطلب را پیش از این هم منتشر کرده بودیم اما یادآوری و تطیبقش ضروری بود:
«هفتاد روز پیش بود که یک نامه رسید به دستم، از یه جای دور از حریم حرمی که بوی کربلا میداد، بوی آیههای روی نیزه، بوی گریه خورشید… رنگ گریه حضرت زینب برای دیروز کربلا و امروز دمشق روی نامهام برق میزد، نامه بابام بود، خودم پوتینهایش را جفت کردم، یه پیاله آب حواله قدمهاش کردم تا برگرده و برنگشت… میخوام یه نامه براتون بخونم، یه نامه از یه مرد، از یک پدر
….
به نام خدا، سلام ویژه خدمت محدثه خانم بابا، عسل جواهربابا، گل بابا، خیلی دوستت دارم، مواظب خودت باش، نفس بابا مواظب زینب جون هم باش. راستی عسل بابا مثل همیشه مواظب مامان باش، حرف مامان حرف بابا دختر نازم. نامه قشنگتم به دست بابا رسید، خیلی دوست دارم، خوشگل بابا، بابا هم خیلی دوست داره همیشه تا ابد، دوست دارم خیلی زیاد، ستاره بچینی، فیلمنامه بنویسی، کارگردان بشی، بوس، بوس، بوس…
…..
و من در جواب نامه پدرم نوشتم: پدرم، یاد تو و نام تو فناناپذیر است و این سنت خداست، دیروز سایه خورشید سار امام دوران و امروز امام خامنهای عزیز ناخدای کشتی انقلاب است. بابای خوبم وقتی بر سر مزارت میآیم با افتخار میایستم و با تو حرف میزنم و باعث افتخار است. بابام همیشه میگفت حضرت زینب یک بار اسیر شده و دیگه نباید اسیر بشه…( دختر گریه اش گرفته و دیالوگ ها در هق هق او و حاضران در سالن گم میشود. مردم از جای خود بلند میشوند و برای محدثه دست میزنند)
مداحی شب سوم محرم حاج میثم مطیعی که ذکرش رفت را میتوانید در ادامه بشنوید:
انتهای پیام/
[ad_2]
لینک منبع