» اخبار جدید » حیرت خادمیاران رضوی در میزبانی یک خانواده شهید/ماجرای شهیدی که با دخیل به اهل‌بیت عطا و توسط حضرت زهرا برگزیده شد
اخبار جدید - کانون های خدمت رضوی استان تهران

حیرت خادمیاران رضوی در میزبانی یک خانواده شهید/ماجرای شهیدی که با دخیل به اهل‌بیت عطا و توسط حضرت زهرا برگزیده شد

۱۰ تیر ۰۱ 4۰50

به گزارش آسمانی نیوز از شبکه خادمان رسانه ای کانون های خدمت رضوی استان تهران،خادمیاران رضوی کانون منطقه ۸ (ثامن) تهران پیرو برنامه جامع و منظم «دیدار با خانواده شهدای والا مقام» این بار در شب شهادت فرزند حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) که لقب جوادالائمه (به واسطه احسان فراوانی که به مردم می‌کردند) مشهورترین لقب ایشان است، به دیدار خانواده شهیدی رفتند که در میانه دیدار، جای میزبان و میهمان عوض شد.

خادمیاران رضوی در این دیدار به مصداق عینی ضرب‌المثل معروف «تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز» برخوردند.

با توجه به اینکه تمامی برنامه‌های دیدار با خانواده معظم شهدا بر حسب عشق و علاقه خادمیاران و با هدف نیکی کردن بدونِ چشمداشت به کسانیست که در شرایط اضطرار، از جان خود و عزیزانشان برای حفظ امنیت کشور گذشتند تا امروز در سایه آن، صاحب نام و مقام در دنیا شویم، از جایگاه و معنویت خاصی برخوردار است؛ در اغلب این دیدارها نیز شرایطی خاص و ویژه رقم می‌خورد که ناغافل انگشت حیرت به دهان دوخته می‌شود.

خادمان با پرچم متبرک و نوای امام رضا(ع) در شب شهادت فرزندشان حضرت امام جواد(ع) به خانه شهید محمدرضا شعبانی قدم می‌گذارند اما میزبان با پرچم گنبد دلربای حضرت امام موسی کاظم(ع) به استقبال‌شان می‌آید تا برای لحظاتی باب طریقتی عرفانی در دل حاضران گشوده و دلدادگان به خاندان عصمت و طهارت را با اشک در چشم، میانه فضایی که در تشبیه به بین‌الحرمینی معنوی مانند بود، مستاصل کند.

به قول لفظ امروزی‌ها «قرار نبود اینطور شود…»

در این میانه که زمزمه دعا و مناجات خادمان و خانواده شهید از هر کرانه جاری بود، نوایِ رثای دلسوزِ پدر شهید برای حضرت جوادالائمه(ع)، کارگر شد و بغض‌های فروخفته سرباز کرد و محفل اشک برپا شد.

این پیرغلام اهل‌بیت شعر « نوجوان گوشه حجره» را که ابیاتی از آن به شرحِ «از جفای فلک داد و بیداد/جان سپردم در این شهر بغداد/از وطن دور و در پیش جلاد/در غریبی خدا جان سپردم/نوجوان گوشه حجره مردم …» است را خواند و سپس خادمیاران از پرچم گنبد و متبرک حضرت امام کاظم(ع) و متقابلا خانواده شهید شعبانی نیز از پرچم متبرک حضرت امام رضا(ع) تبرک جستند.

این پرچم متبرک رسیده از کاظمین برای خانواده شهید خود سوژه‌ای برای شروع بحث بود که به سرعت گل انداخت؛ ماجرا از این قرار بود که در سفر زیارتی این خانواده به حرم شریفین کاظمین، این پرچم بر حسب یک خواب و سفارش به یکی از خادمان آنجا به خانواده شعبانی هدیه داده می‌شود.

اما ماجرا زمانی جالب می‌شود که اعضای این خانواده روایاتی را از قول مادر مرحوم‌شان درباره «پسردار شدن» این خانواده نقل می‌کنند؛ یعنی بیش از ۵۵ سال پیش که پدر و مادر شهید شعبانی مشتاق داشتن فرزندی پسر بودند و در سفری به عتبات عالیات (که معمولا در آن زمان‌ها به صورت طولانی‌تری انجام می‌شده) به خانمی عرب بر می‌خورند.

آن خانم عرب از مادر شهید شعبانی می‌پرسد که پسرهایت کجا هستند؟ که در پاسخ می‌گوید خداوند فرزند پسر روزی‌مان نکرده است و در همان حین خانم عرب دخیلی به حرم شریفین کاظمین می‌بندد و بعد از راز و نیازهایی، بر می‌گردد و می‌گوید به خواست خدا و لطف امامان بزرگوار پسردار خواهید شد.

نقل قولی دیگر از همین مادر شهید فقید و البته مربوط به دورانی که خداوند دو فرزند پسر را روزی این خانواده می‌کند، این است که در سفری به مشهد مقدس و در حرم حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) خواب حضرت زهرا(س) را می‌بینند و در حالی که نظاره‌گر فرود طبق نوری از آسمان بودند این ندا را می‌شنوند که ای مادر فرزندانت برای ما هستند آنان را به ما ببخش، اما با توجه به اینکه پس از سال‌ها خداوند به این خانواده داده بود، مادر فرزندان کمی احساس نگرانی می‌کند در مواجهه با این خواسته در عالم خواب، سپس این ندا را می‌شنود که چون علاقه‌مند به داشتن فرزند پسر هستید یکی از پسرانت برای ما و دیگری برای شما…

این به زعم پدر شهید والامقام می‌شود حکمتی بر شهادت فرزند برومندش که در سال ۱۳۴۵ دیده به جهان گشود و پس از ۲۰ سال زندگی در این دنیا، سرانجام در جبهه حق علیه باطل و در عملیات کربلای۵ شربت شهادت را نوشید.

پدر در نقش ولی خانواده باصفای شعبانی در این دیدار زمزمه‌هایی در مدح و ثنای حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) داشت و با نوای گرم خود، دل‌ها را روانه صحن و سرای امام مهربانی‌ها و ایوان طلای صحن انقلاب کرد.

به این نوشته امتیاز بدهید!

آرزو ولی زاده

  • ×

    با ما در ارتباط باشید