[ad_1]
باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» – علی رحیمی
نمایش «ماه و پلنگ» آخرین روزهای دومین اجرای عمومی خود را در سالن ارغنون به پایان برد. نمایشی که اولین اجرایش در اسفندماه سال گذشته در تماشاخانه مشایخی به صحنه رفت و مورد استقبال عموم قرار گرفت و این بار حامد ادوای کارگردان و نویسنده آن، با بهرهگیری از دکور جدید، بازیگران تازهنفس و در سالن متفاوت یک بار دیگر شانس خود را به بوته آزمایش گذارد، هر چند به نظر این بار شانس یار این کارگردان خوش نبود و نمایش آن گونه که باید و شاید مورد استقبال قرار نگرفت.
داستان نمایش حول محور تأثیر رسانهها بر اذهان عمومی میچرخد و حامد ادوای با طرح دو داستان موازی، تلاش میکند مخاطب را با فضای آلوده حاکم بر رسانهها آشنا سازد. داستان اول که نمایش بر پایه آن شکل میگیرد، روایتگر چهار شخصیتی است که در جزیرهای ناشناخته زندگی میکنند و یا به نوعی گیر افتادهاند. این چهار نفر آب شیرین ناچیزی برای مصرف دارند و برای تهیه قطرهای از آن تلاش بسیاری میکنند. روزی یک پستچی برای آنان بستهای حاوی یک تلویزیون- به عنوان پایلوت از رسانههای جمعی اعم از جدید و قدیم- میآورد که روی دفترچه راهنمای آن نوشته شده «این تلویزیون تنها با آب شیرین کار میکند!!!»
چهار کاراکتر که تا آن لحظه به چیزی جز تهیه آب شیرین نمیاندیشیدند ناآگاهانه وارد چالشی جدید به نام تلویزیون میشوند. ابتدا اهمیتی به حضور تلویزیون نمیدهند؛ اما اندکاندک تمرکزشان در کار جمعآوری آب شیرین از بین میرود و طی یک شور انتخاباتی تصمیم بر آن میگیرند که فقط یک روز با اختصاص مقداری آب شیرین، تلویزیون را روشن کنند؛ هرچند برنامههای جذاب تلویزیون آنها را مجاب میکند تا هر روز لحظاتی را به تماشای تلویزیون بنشینند و این شروعی میشود برای تسخیر افکار آنان توسط تلویزیون و تغییر در روند زندگی آنان.
ادوای در این نمایش با یک نگاه گروتسک به تلویزیون مینگرد و تلاش میکند چهره پوشالی آن را در قالب یک طنز سیاه، به نقد کشد تا چگونگی استثمار جوامع در عصر جدید را با بهرهگیری از توان رسانه توسط طبقه قدرت به تصویر کشد.
او برای نمایش این مهم، سرگرم کردن و آگاهسازی را به عنوان دو وظیفه اصلی تلویزیون در سه قالب اخبار، برنامههای سرگرم کننده بیمحتوا و داستانپردازی بخشبندی کرده و با زیرکی نشان میدهد طبقه قدرت ابتدا بر پایه تمایلات و نیازهای مخاطب اعم از عام یا خاص، برنامههای سرگرم کننده مختلف را ارائه و در کنار آنها اهداف خود را در قالب برنامههایی همچون اخبار که در بستهای متشکل از حقایق، شایعات و دروغپردازیها و … قالب گرفته، به مخاطب دیکته میکند و چگونه کاراکترها که هر یک نماد یک فرهنگ خاص هستند سرتعظیم بر آن خواستهها فرو میآورند.
حامد ادوای برای ملموس کردن این رویداد غیرقابل انکار، از یک داستان فولکولور و اسطورهای به نام ماه و پلنگ کمک گرفت. داستانی که مجری برنامه تلویزیون هر روز قسمتی از آن را میخواند. این داستان اسطورهای روایتگر زندگی پلنگی است که تصویر ماه را در چشمه میبیند و عاشق او میشود. به بلندترین نقطه کوه میرود و آنقدر به ماه مینگرد تا از عشق به جنون میرسد و برای گرفتن ماه میپرد؛ اما دستش به ماه نمیرسد و در دره میافتد.
پلنگ در جهان باستان نماد قدرت، خشونت، جرأت و استقلال رای و عمل است. موجودی که در تنهایی زندگی میکند، بدون نیاز به دیگران هر کاری را در نهایت قدرت میتواند انجام دهد و بر اطرافش کاملاً مسلط است. با این وجود وقتی عاشق ماه میشود همه چیز را فدا میکند و در یک اقدامی احساسی خود را به فنا میبرد و کارگردان نمایش با انتخاب این داستان نقبی میزند به زندگی مردم در یک جامعه، مردمی که طی یک فرهنگ، آداب و عقاید نهادینه شده و برای تحقق یک هدف مشترک زندگی میگذرانند؛ اما استثمار تاب این اتحاد درونی را که مانع جدی بر سر تحمیل عقاید و رسیدن به خواستههاست را ندارد؛ پس ا ابزاری همچون رسانه وسیلهای میشود برای از بین بردن این اتحاد و جهت دادن به افکار عمومی در مسیری که طبقه قدرت استثمار دنبال میکند تا در نهایت بردگانی خود فروختهای خلق شوند که مهمترین لازمه حیاتشان آن چیزی میشود که طبقه قدرت برای آنها تهیه میکند. آدمهای از خودبیگانهای که حاضرند حیاتیترین مولفههای زندگی را فدای لحظهای آرامش در دامان این ابزار ساخته طبقه قدرت کنند.
«ادوای» مخاطب را تشنه نگذاشت و پردههای آخر نمایش را به راهکاری برای برون رفت از این پروژه نابودگر اختصاص داد. او با به تمسخر گرفتن افکار آن عده ای که معتقدند باید رسانهها باشند و آنقدر افکارمان را متعالی سازیم تا فریب آن را نخوریم «ما باید تلویزیون را روشن کنیم و با آن بجنگیم»، تنها راه رهایی جوامع از این ابزار استثمار را تعالی بخشیدن به یک خرد جمعی، حذف آن از زندگی و بازگشت به گذشته میپندارد. فرضیهای که اگرچه موافقان اندکی دارد؛ اما روز به روز بر تعداد آنان افزوده میشود و امروز زیادند افرادی که خواسته یا ناخواسته از این ابزار فریب فاصله گرفته و میگیرند.
ماه و پلنگ تفسیر دیگری هم دارد و آن اینگونه است که پلنگ با غرور خاص خود نمیتواند چیزی را برتر و بالاتر و حتی بالای سر خود تحمل کند و به این دلیل میکوشد ماه و ستارگان را با دست بگیرد و پایین آوَرَد. اینجاست که میگویند پلنگصفتی، صفت شایستهای نیست.
انتهای پیام/
[ad_2]
لینک منبع