آیا سال ۲۰۱۶ بدترین سال برای اندیشه است؟
سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس ۱ آبان ۹۵ 4۰36
[ad_1]
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»، اهدای جایزه نوبل به باب دیلن، ترانهسرا و خواننده آمریکایی موجب واکنشهای متفاوتی در جوامع ادبی و هنری شده است. برخی اهدای مهمترین جایزه ادبی به دیلن را گامی رو به عقب دانسته و از چهرههای ادبی در حوزه رمان و حتی شعر برای دریافت این جایزه دفاع کردهاند. در آن سو برخی نیز به نوعی از دیلن و جایزه گرفتنش دفاع کردهاند. فارغ از اینکه آیا اهدای چنین جایزهای به دیلن درست یا نادرست است، بررسی دیدگاه منتقدان غربی به این جایزه غربی نیز قابل تأمل است. از همین رو در نظر داریم دیدگاههای مختلف را پیرامون جایزه ۲۰۱۶ نوبل ادبیات بازتاب دهیم:
***
نوشته دیزی دان – مجله New Statesman
ترجمه احسان زیورعالم
زمانی که ژان پل سارتر در سال ۱۹۶۴ برنده جایزه نوبل ادبیات شد، او بیدرنگ جایزه را رد کرد. سارتر با گفتن اینکه «امضا کردن با عنوان ژان پل سارتر یا ژان پل سارتر، برنده جایزه نوبل یکسان نیست» انتخابش در رد چیزی تشریح کرد که بسیاری آن را بزرگترین افتخار نصیب شده یک نویسنده میدانند.
یک سال پیش از این رویداد، باب دیلن به جیمز بالدوین۱ و دیگران در شام کمیته آزادیهای مدنی اضطراری ملی قانون اساسی آمریکا پیوست و جایزه تام پین۲ را برای به رسمیت شناختن خدماتش در مبارزه با قوانین جیم کرو۳ پذیرفت؛ ولی دیلن میتوانست آن را رد کند. در سخنرانی آن شب خود، دیلن طاسی مهمانان مسن را تمسخر کرد و به آنان گفت باید «در کنار ساحل باشید… دورانی را به فراغت بگذرانید که باید به فراغت بگذرانید.» مردم خندیدند و سپس او همدردیش نسبت به لی هاروی اوسوالد۴ را بیان کرد. تنها چند ماه از ترور جان اف کندی گذشته بود. هیچ کس نخندید.
به هر حال دیلن با جایزه به خانه رفت و در این نیم قرن جوایز متعددی را پذیرفته است که او را بزرگترین خواننده – ترانهسرای آمریکا میسازد: جوایز گرمی، جایزه موسیقی پولار، یک جایزه اسکار، جایزه سال MusiCares و … . دیلن جوایز را دوست دارد. برخلاف سارتر، او هراسی از تبدیل شدن به یک نهاد ندارد یا اینکه چطور ممکن بود خلاقیتش به سکون برسد. پس از ضربههای موسیقی محرک و جذاب بیوقفه گام مینورش در ترانه «اوضاع دستخوش تغییر شده»۵ جایزه آکادمی اسکار ۲۰۰۱ بهترین آهنگ را برد تا روی صحنه با شوخیهایش شروع به نشان دادن مجسمه زرین کند. علی الظاهر در آسمان هفتم سیر میکرد.
حال در آخر، پس از سالها حدس و گمان، دیلن برنده جایزه نوبل شده است. برخی خواهند نالید و دیگر نویسندگان آمریکایی را فهرست میکنند که خیال میکردند باید جایزه را ببرند. (فلیپ راث۶ در میان آنان است). دیگران همچون ایروین ولش۷ انتخاب کمیته نوبل را محکوم خواهد کرد به عنوان کسی که «از پروستاتهای متعفن هیپیهای سالخورده و دست و پا شکسته ورور کن به درد آمده است». گرفتار سالها سهل الوصولی، مسائل ثابت نشدهای چون اتهامات سرقت ادبی و هجو توسط دانشجویان مست در شبهای کارائوکه۸ از زمان اختراع کارائوکه، دیلن اکنون وارد یک فهرست معتبر ادبی شده است. اما این رویداد برای دیلن و خود فهرست معتبر ادبی چه معنایی دارد؟ آیا سطوری چون «تکون بده، تکون بده، تکون بده، مثل کاسه سوپ۹» اکنون باید به عنوان شعر مدنظر قرار گیرند؟
مدافعان «هنر والای» دیلن این سوالات بسیار ساختگی را با مثالهایی از بهترین آثار او تلافی خواهند کرد: «مکاشفات یوحنا»۱۰ -«روح الکتریسیته در استخوانها صورتش ضجه میزند…»-، «پناه از طوفان»۱۱ -«به معصومیتم پیشنهاد میکنم، دارم با حقارت تلافی میکنم…»-، «هنوز تاریک نیست»۱۲ -«پشت هر چیز زیبایی، نوعی از درد وجود دارد…» -، تاریخها۱۳، کتاب خاطرات عجیبش. آنان همچون آنچه اندرو موشن۱۴ انجام داده، ادعا خواهند کرد متون ترانههای دیلن «اثر به مثابه اشعار» است.
در عین حال خیال میکنم این جمله میتوانست دیلن و مهارتش در مقام یک موزیسن را تعیین کند. هنگامی که او یک باره به خودش گفت، او فراتر از همه چیز یک «آهن و مرد رقص» است. او در شعر سرسری کار کرد و از نوعی رمان در آثار دهه شصتی مشهور به رطیل۱۵بیرون زده شد که جذاب لیکن ادعایی بود که میتوانست روی صحنه یا در استودیو به هنگام ضبط موسیقی انجام دهد. برای او کافی نبود و حتی به عنوان یک سرگرمی، چنین تجربههایی برایش کافی نبودند. ظنینم بسیاری از آنانی که بر واژگان او متمرکزند، آوازهایش را به عنوان متن صیقل میزنند، به جستجوی شعر در عبارات مرسوم در هزینه اجرایند. نامها را نام نخواهم برد؛ ولی میدانید آنان چه کسانی هستند. از خودم میپرسم آیا آنان ابداً موسیقی، به صدایی در مرکز آن گوش دادهاند. طنز ماجرا آن است که شعر موجود در رکوردهای دیلن تا حد زیادی در صوت واژگان یافت میشود، نه در معانی آنها. موسیقی – نه نسخه دیلن از موسیقی – آن ترانهها را به هنری عظیم کیمیا میکند. او خواننده بزرگی است. نبوغش مثل شن و چسب کار میکند.
چندی پیش در حالی که جایزه دیگری دریافت میکرد، دیلن از اینکه چگونه سلطان موسیقی سول، سام کوک۱۶ ستایش برای زیبایی آواز خواندن کوک را با بهیادآوری شنوندگان اصواتی برمیانگیزد که «نبایستی با چقدر آنها زیبا هستند سنجیده شوند. در عوض، آنها مهماند تنها اگر تو را متقاعد کنند حقیقت را میگویند». کوک یک هدف بود. زمانی که آواز «همه عاشق چا چا چا هستند»۱۷ را گوش میدهم، باور میکنم آن سه دقیقه هر کسی عاشق چا چا چا میشود و من عاشق چا چا چا میشوم.
این حقه اعتماد به نفس است، به قدری شبیه هنر است و بدنهای ما پیش از ذهن ما فریب میخورد. درست مثل یک تردستی شرایط دستی مخاطبان شعبدهبازی ماهر برای پذیرش ظهور خرگوشی بیرون آمده از کلاهی خالی، یک خواننده بزرگ میتواند معانی عمیق هوای رقیق را بیرون کشد – یا حداقل بیرون از دستهای از واژگان همقافیه. با درک دیلن در تالار مشاهیر راک اند رول در ۱۹۸۸، بروس اسپرینگستین۱۸ گفت جایی که «الویس بدنش را آزاد کرد، باب ذهنش را آزاد کرد». اما باب هر دو را آزاد کرد و اسپرینگستین این را میدانست. سخنرانی اسپرینگستین در مراسم شهادتی بر میزان قدرت خوانندگی دیلن بود، به همان اندازه بابت سهمش در متن ترانه. وقتی برای نخستین بار در ۱۹۶۵ به «شبیه سنگی غلتان»۱۹ گوش میداد، اسپرینگستین خیال کرد «زمختترین صدای است که تاکنون شنیده است… سر خم کرد و دنیاپرستی کوچک جوانی ۱۵ ساله در نیوجرسی را لمس کرد که او را فرامیخواند.»
نیم قرن، آن زمختی بینقص باقی میماند -اگر مرا باور ندارید به تصنیف «فرشته حلبی»۲۰ ۲۰۱۲ پرضرباهنگ گوش دهید. دیلن همواره قدرتی برای جابهجا کرد و ترساندن شما داشته است. سم شپرد۲۱ بازیگر و نمایشنامهنویس در ۱۹۷۷ از تماشای اجرای او نسخهای از تصنیف بلوز جانی ایس۲۲ به نام «هرگز نذار برم»۲۳ در دوئتی با جوآن بائز۲۴ نوشت، در «سادگی استخوان خردکن» آهنگ شگفتانگیز بود. نمونهای از متن ترانه را چاپ کرد:
بذار امشب عاشقت بشم
فردا رو فراموش کن
هیچ اشکی، هیچ غمی
هرگز نذار برم
شپرد اشاره میکند «هیچ کلمهای آشغال نیست»؛ اما درست به این واژگان نگاه کنید. تمام خطوط کلیشهایند و کمترین اثرگذاری بر آن دارند. چه چیز تجربه شنیدن به آهنگ باب و جوآن را به آوازی چنان محرک تبدیل میکند که آن چنان رهایشان از آن است. آنها را باور دارید. شپرد مینویسد «وقتی که مردی میتواند با kelp و help شعر بگوید و سبب شود قلب شما به تپش بیفند، آن شعر است». این میتوانست به عنوان حقیقتی برای گفتن «وقتی مردی میتواند با kelp و help آواز بخواند…».
تمام اینها برای بیاهمیت جلوه دادن درخشش دیلن به عنوان یک ترانهسرا نیست. هیچ کس دیگری نمیتواند قطعات فرهنگ تعاملی ما را در چارچوبی چنین بیقاعده و قانون و غیرعذرخواهانهای کنار هم بنشاند همانند «پنج معتقد بدیهی است»۲۵ یا دلشکستگانی چون «کرانه رود سرخ»۲۶ که برای جیب من بهترین چیزی است که بابتش خرج کرده است. ولو دومی آهنگی تمام عیار است، اگرچه اثری کامل روی کاغذ چاپ شده نیست. یک شعر نیست، چه اهمیتی دارد تصوراتش چقدر شاعرانه باشد، چه اهمیتی دارد قافیههایش چنین ماهرانه باشد. اندرو موشن به بیبیسی گفته ترانههای دیلن «اغلب بهترین واژگان در بهترین نظم هستند»؛ اما ۱۱ بیت از ۱۶ بیت شعر با «خب» شروع میشوند تا فقط پر کردن فاصلهها در تقطیع شعری صورت نگیرد؛ در حالی که واقعاً در یک ترانه اهمیتی ندارد.
بنابراین ترجیح میدهم تصمیم کمیته نوبل در اهدای جایزه نوبل در ادبیات به باب دیلن را به عنوان کمترین تأییدی بدانم که ترانههای او قدری به عنوان شعر «به حساب میآید»؛ لذا آهنگ به خودی خود بخشی از آن چیزی است که ما آن را با «ادبیات» درک میکنیم. این باید چیزی مشهود برای تأیید باشد- با این همه، هومر اودیسه را با نوایی موزون نخواند. آن را سرود. به شکل مؤثری ادبیات به سر خانه اولش بازگشته است.
======================================
پینوشت:
۱- James Baldwin: رماننویس، مقالهنویس و نمایشنامهنویس سیاهپوست آمریکایی
۲- Thomas Paine: از بنیانگذاران ایالات متحده امریکا
۳- Jim Crow laws: قوانینی ایالتی و محلی که بین ۱۸۷۶ و ۱۹۶۵ در ایالات متحده در جهت جداسازی نژادی تصویب شد
۴- Lee Harvey Oswald: متهم ترور کندی
۵- Things Have Changed
۶- Philip Roth: نویسنده آمریکایی
۷- Irvine Welsh: رماننویس و نمایشنامهنویس ایرلندی
۸- Karaoke: بزاری سرگرمکنندهاست برای دوستداران آوازخوانی که از طریق یک صفحه نمایش و یک میکروفون این امکان را برای افراد مبتدی فراهم میکند تا در حین پخش موسیقی بیکلام آوازهای مشهور، اشعارآنهارا بر صفحه نمایش ببینند و از طریق میکروفن به ضبط صدای خود بپردازند.
۹- بخشی از ترانه Under the Red Sky
۱۰ – Visions of Johanna
۱۱- Shelter from the Storm
۱۲- Not Dark Yet
۱۳- Chronicles
۱۴- Andrew Motion: شاعر، رماننویس و زندگینامهنویس انگلیسی
۱۵- Tarantula
۱۶- Sam Cooke: خواننده سیاهپوست آمریکایی
۱۷ – Everybody Loves to Cha Cha Cha
۱۸ – Bruce Springsteen: خواننده و موزیسین آمریکایی
۱۹- Like a Rolling Stone
۲۰- Tin Angel
۲۱- Sam Shepard: نمایشنامهنویس و بازیگر آمریکایی
۲۲- Johnny Ace: خواننده سیاهپوست آمریکایی
۲۳- Never Let me Go
۲۴- Joan Baez:خواننده و ترانهسرای آمریکایی
۲۵ – Obviously 5 Believers
۲۶- Red River Shore
انتهای پیام/
[ad_2]
لینک منبع