آیتالله غفاری از علاقمندان شریعتی بود/پرچمدار اسلام را امام خمینی میدانست
سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس ۶ دی ۹۵ 10۰409
[ad_1]
خبرگزاری فارس ـ گروه تاریخ: حجت الاسلام والمسلمین ابوذ ربیدار،از روحانیون مبارزشهراردبیل دردوران نهضت اسلامی به شمار میرود. وی با بسیاری از فعالان انقلاب در آن دوره ارتباطی وثیق داشته که شهید آیت الله غفاری در زمره آنهاست. بیدار در گفت وشنود پیش روی، شمهای از خاطرات خویش از آن شهید گرانمایه را بازگفته است.
*ظاهرآغاز آشنایی جنابعالی با شهید غفاری،به جلسات مشترکتان با مرحوم آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی باز می گردد.اینطور نیست؟
درپاسخ به سوال جنابعالی باید بگویم خیر، البته در آن جلسات هم ما ایشان را میدیدیم، اما آشنایی ما به سالها قبلتر از آن برمیگردد. پسر آیتالله غفاری، آن زمان بازرس زنان سپاه دانش بود و برای سربازی به اردبیل آمده بود. همان موقع پیش ما آمد و یادداشتی از طرف آقای غلامرضا سعیدی، نویسنده مشهور به همراه داشت که او را به من معرفی کرده بود. پس از آن ارتباط ما با او ادامه پیدا کرد.
*شما آن موقع مسئولیت حوزه علمیه اردبیل را داشتید؟
آن موقع من بر ۳ حوزه علمیه اردبیل نظارت می کردم و در خدمت طلاب بودم. در مسجد جامع اردبیل هم رفتوآمد داشتیم و کارهای فرهنگی میکردیم. مسجد جامع کتابخانهای داشت که محل تجمع جوانان و سخنرانی بود. هادی غفاری آن موقع در آنجا سخنرانی سیاسی میکرد. بعد از آن، حتی یک بار شهید غفاری هم به همراه دستنوشتهای از آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی به اردبیل آمد. آقای لنکرانی در یادداشت نوشته بود که: «حاج شیخ حسین غفاری از روحانیون مطرح و مورد اعتماد ماست.» و در آن یاداشت سفارش فرزند شهید غفاری را به ما کرده بود، حتی در قضیهای من و او با یکدیگر هم پرونده بودیم. هادی غفاری سخنرانی تندی کرده بود که بعد از آن، ایشان را به همراه عدهای از شاگردان دستگیر کردند. من نیز همزمان در گرمی سخنرانیهایی داشتم که در پی این وقایع، دستگیر شدم.
*ارتباط شما با شهید غفاری چگونه ادامه پیدا کرد؟
ارتباط ما به غیر از ارتباط با فرزندش ، از طریق جلسات منزل آیتالله حاج شیخ حسین لنکرانی نیز ادامه داشت. من چند ماه یک بار که از اردبیل به تهران سفر میکردم، به منزل آقای لنکرانی میرفتم. موقع ظهر شیخ حسین غفاری اغلب به آنجا میآمد و بعد از صرف ناهار و استراحت، منزل را ترک میکرد.
*آن زمان شهید غفاری مشغول بچه کاری بود؟
در آن جلسات، وضعیت نامرتب و خاکآلود شهید غفاری برای من جای سئوال بود. بعد از پرسوجو، متوجه شدم ایشان در حال بازسازی مسجد شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری مجاهد مشروعهخواه در پشت وزارت کشور بود. من حتی به آنجا هم سر زدم. ۲ نفر معمار و تعدد زیادی کارگر مشغول سقفزدن و گچبری بودند. شیخ حسین غفاری منابع مالی آن را عدهای از تجار آذربایجان و از اخیار بازار عنوان میکرد.
*هدف ایشان از بازسازی مسجد شیخ فضلالله چه بود؟
به طورکلی، شهید غفاری در خط امام(ره) بود و به همین خاطر قصد داشت تا با این کار، یاد شیخ فضلالله را به عنوان یک روحانی مجاهد زنده نگاه دارد. البته در آن زمان، صحبتهای دیگری هم مطرح میشد. مثل اینکه زاهدی وزیر کشور وقت به دلیل کمبود جا، میخواهد مسجد شیخ فضلالله را خراب کرده و جای آن برای وزارت کشور پارکینگ بسازد که البته با پروژه بازسازی مسجد، این موضوع نیز منتفی شد.
*رابطه شما با شهید غفاری چگونه به مسائل سیاسی و انقلابی کشیده شد؟
خدمتتان عرض کردم که من و شهید غفاری معمولا موقع ظهر، در منزل آیتالله لنکرانی یکدیگر را میدیدیم. آیت الله شیخ حسین لنکرانی نیز به شهید غفاری علاقه بسیار و اعتماد داشت. از همین جا، کم کم رابطه ما و شهید غفاری در مسائل انقلابی به هم گره خورد. ما به هم اعلامیه ردوبدل میکردیم. موضوع دیگری که در این باره میتوانم ذکر کنم، در خصوص دکتر شریعتی است. آقای لنکرانی در آن دوران، خیلی نسبت به دکتر شریعتی حساسیت داشت. او معتقد بود که شریعتی جنبه ولایت را در شیعه تحت عنوان برادری، ارتباط شیعه و سنی و … تضعیف میکند و نتیجه حرکتهای او ضعیف شدن مذهب شیعه است. اما من به عنوان کسی که در منزل مرحوم لنکرانی رفتوآمد داشتم و از ارتباط دوستانه او و محمدتقی شریعتی (پدر دکتر شریعتی) اطلاع داشتم و از سوی دیگر، اهداف و اغراض شریعتی را در طرح این گونه مباحث میدانستم و با او در ارتباط بودم، سعی کردم به طور دوستانه این موضوع را حل کنم. بعدها با شگردهایی خاص، توانستم دید آقای لنکرانی را نسبت به دکتر شریعتی کمی تلطیف کنیم.
در همین رابطه، روزی آقای لنکرانی از من خواست تا کتاب کویر دکتر شریعتی را که آن زمان نایاب بود (و من ۲ نسخه از آن را داشتم) به طریقی برای او بفرستم. خوب یادم هست که آیتالله لنکرانی، شهید غفاری را به عنوان رابط نزد من فرستاد تا از من آن کتاب را تحویل بگیرد. من هم کتاب را در روزنامه پیچیدم و به محل قرار با شهید غفاری که یکی از ستونهای مسجد جامع بود رفت. از قضا این ارتباط ما مورد توجه ساواک قرار میگیرد و من بعدها که پروندهام را در ساواک مطالعه کردم، دیدم در کنار بسیاری از دیداردها و جلسات، این دیدار نیز در آنجا ثبت شده است.
در آن روز، قبل از دیدن شهید غفاری، پسر بوری به من نزدیک شد و خیلی اظهار ارادت نسبت به روحانیت و نهضت کرد، تا حدی که هرجا من و شهید غفاری میرفتیم، دنبال ما میآمد و دائما سئوال میپرسید. «این کتاب چیست؟ به من هم بدهید بخوانم. میتوانم با شما بیشتر در ارتباط باشم؟» بعد از انقلاب فهمیدم آن جوان بور از نیروهای ساواک بود!
*نظر شهید غفاری نسبت به شریعتی چطور بود؟
شهید غفاری در آن برهه، بسیار نسبت به شریعتی علاقمند بود و از آقای لنکرانی درباره موضعگیریهایش در مورد شریعتی گلایه داشت. حتی خاطرم هست که برای شنیدن سخنرانی دکتر شریعتی به حسینیه ارشاد هم رفته بود.
به نظر میرسد در آن دوران بین طلاب و علمای حوزه علمیه قم نوعی دو دستگی وجود داشته است که عدهای از طلاب و بیشتر آذری زبانها پیرامون آیتالله شریعتمداری جمع شده بودند و عده دیگری که بیشتر فارسی زبان بودند، حول محور امام خمینی(ره). در این رابطه، شهید غفاری در ارتباط با کدام دسته بود؟ به طور کلی ارتباط ایشان با علمای آذری چگونه بود؟
ببینید؛ این دسته بندی به این شفافیتی که شما مطرح میکنید در آن دوره و شاید در کل دوران انقلاب، مطرح نبود. برای مثال، ما اگر تظاهرات هم میکردیم، حول محور رهبری مام (ره) و ضدیت با شاه و نظام شاهنشاهی بود. اما عدهای هم به طور اختصاصی به گردهر کدام از این دو مرجع تقلید، جمع بودند. شهید غفاری هم مثل روند عادی مردم، در ارتباط با دیگر علما بود و حتی برای مثال با آیتالله قاضی طباطبایی رابطه بسیار عمیقی داشت (که او هم از علمای آذری زبان بود) اما نهضت و انقلاب را با محوریت امام(ره) قبول داشت.
*رابطه شهید غفاری به طور مشخص با آقای شریعتمداری چطور بود؟
آقای شیخ حسین غفاری نسبت به آیتالله شریعتمداری بدبین نبود و هیچ مطلب سوئی علیه ایشان نمیگفت، اما میگفت من پرچمدار اسلام را آیتالله حاج آقا روحالله خمینی میدانم، راهی که ایشان انتخاب کرده درست است، و راهی هم که خودش انتخاب کرده بود راه امام(ره) بود. اما باز هم تاکید میکنم که ایشان ضدیتی با آقای شریعتمداری نداشت و حتی خاطرم هست که پسرش هادی در دارالتبلیغ آقای شریعتمداری تحصیل میکرد.
*در موضوع تشییع جنازه شهید غفاری و نماز خواندن آقای شریعتمداری بر پیکر ایشان، برخی بر این باورند که آقای شریعتمداری از شرکت در این مراسم قصد بهرهبرداری سیاسی و مطرح کردن خود در عرصه مبارزه بود. عدهای نیز اعتقاد دارند که ساواک، وی را به این کار واداشته بود تا شهادت شهید غفاری و دست داشتن عوامل رژیم در آن را عادی جلوه دهد. ظر شما در این مورد چیست؟
خدمتتان عرض کنم که به طور قطع، شهادت هر یک از مبارزین به هر صورتی که رخ داده باشد، در پیشبرد نهضت و تهییج مردم برای حمایت از نهضت موثر بود. حال اگر آن فرد روحانی هم بوده باشد، به دلیل رهبری روحانیت در انقلاب، این تاثیر بیشتر هم میشد، امیال شهید آیتالله سعیدی و شهید آیتالله غفاری از این دستهاند.
یقینا شهادت شهید غفاری، فارغ از نحوه آن، که شاید افراط و تفریطهایی در مورد بیان آن صورت بگیرد، در نهضت تاثیر مثبت و شگرفی داشت. اما اینکه بگوئیم آقای شریعتمداری از حضور در مراسم شهید غفاری قصد بهرهبرداری سیاسی داشته، بدگمانی است. آن زمان به طور سنتی در فوت یا شهادت هر یک از علما، یکی از مراجع تقلید یا علما حاضر شده و اقامه نماز میکرد. در این مورد نیز، این موضوع صدق میکند و آیتالله شریعتمداری به عنوان یک مرجع تقلید در این مراسم حاضر شده و بر پیکر شهید غفاری نماز خوانده است. حال شاید ساواک هم در این زمینه شیطنتی کرده باشد، من نمیدانم و اظهارنظر هم نمیکنم، اما آقای شریعتمداری الان از دنیا رفته است و دامن زدن به این موضوعات بیهوده به نظر میرسد.
*شهید غفاری در ۱۵ خرداد ۴۲ و در پی سخنرانیهای مشهور امام(ره) در خصوص کاپیتولاسیون به همراه جمع دیگری از علما دستگیر و زندانی میشود. شما در این زمینه خاطرهای دارید یا ایشان بعدها در این مورد مسائلی را با شما مطرح کردند؟
در خرداد ۴۲ و در رابط با سخنرانی تاریخی امام (ره)، آن زمان من در اردبیل بودم و رابطه ما نیز با شهید غفاری شروع نشده بود. ایشان نیز در این مورد چیزی برای من مطرح نکرده بودند اما اینکه در ۱۵ خرداد و بعد از سخنرانی امام (ره)، رژیم اقدام به دستگیری عده زیادی از علما کرد و حتی خود من به دلیل حمایت از سخنان و دفاع از امام(ره) در این موضوع دستگیر شدم. ایشان هم در تهران و به همراه جمعی ازعلما ازجمله آقای مطهری مدتی محبوس بودند.
به طور کلی، فعالیت سیاسی در مساجد، حوالی سالهای ۵۰ تا ۵۲ چگونه بود؟
شکی نیست که انقلاب ما، انقلابی دینی و با محدودیت روحانیت و مراجع تقلید بوده است. مساجد هم به عنوان محل تجمع و پایگاه نهضت در طول این سالیان مطرح بوده است. در این سالهایی که شما گفتید هم فعالیت سیاسی در مساجد به صورت سازمان یافته و مشخص وجود داشت اما مخفیانه بود، که در سالهای بعد این فعالیتهای سیاسی و مبارزات، علنی شد.
انتهای پیام/
[ad_2]
لینک منبع