حلقه مفقوده در تعامل با قومیتها
سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس ۱۹ دی ۹۷ 1۰44
[ad_1]
به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، نشست «نقش اقوام در تحولات ایران» در خبرگزاری فارس، با حضور محمدصادق کوشکی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، علیرضا شیخ عطار معاون بینالمللی دانشگاه آزاد اسلامی و عنایت رضاییپور، دکتری مدیریت استراتژیک برگزار شد. در این نشست، محمد صادق کوشکی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در خصوص جایگاه اقوام در الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت سخن گفت.
تأکید بنده در این بحث بر تعریف بومی از قوم است. اما نگاه عموم پژوهشگران درباره قومیت نگاه ترجمهای است که پژوهشگران، انسانشناسان غربی و مستشرقان از مسئله قومیت دارند.
متاسفانه تعریف بومی مبتنی بر نگرشهای دینی و اعتقادی در خصوص مسئله قومیت نداریم یا اگر داریم تعریف عرضه شدهای نیست، به همین خاطر عمده تلاشهایی که صورت گرفته شد چه توسط نهادهای امنیتی یا دستگاههای تقسیمات کشوری و دستگاههای فرهنگی کشور بحث انتیک است. آن چیزی که ما قومیت محسوب میکنیم حتی برابر نهاد گرفتن این دو تا مفهوم، یک خطای ترجمهای بود که موجب خطای نگرشی شده است. قومیت را آن چیزی تفسیر کردیم که غربیها و مستشرقین تفسیر میکنند آن نگاه با نگاهی که ما از تعریف بومی قومیت داریم متفاوت است.
با توجه به تعبیر قرآنی در آیه شریفه «جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا» خداوند خواسته است که انسان گروه گروه و دسته دسته باشند و مطابق سنت الهی خداوند اراده کرده است انسانها اینگونه باشند و هرگونه مخالفت با این اراده الهی تلاش برای برهم زدن سنت الهی است. خدا جای دیگر میفرماید «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا» ما زمین را رام شما قرار دادیم. با توجه به این آیات و آموزههای الهی، برهم زدن این قاعده الهی، شدنی نیست و موجب به هم خوردن تنظیم و وضعیت قواعد خلقت میشود.
حال این پرسش که مطابق آموزههای قرآنی آیا تلاش برای یکدست کردن اقوام کار درستی است؟ بسیاری از تعاریف براین باور هستند که براساس منافع ملی میتوان به یکدست کردن اقوام دست زد اما براساس آیه قرآنی «جعلناکم» و قرارداد الهی که نظام احسن نیز است هیچکس نمیتواند نظامی که مطابق عقلانیت الهی بنا شده است بهم بریزد چون خدا خواسته است بشر به اقوام تبدیل شود.
اگر بر مبنای دینی نگاه کنیم بحث قومیت یک قرارداد و سنت الهی است و هرگونه تلاش برای برهم زدن آن و از بین بردن اقوام تنشزا است. واژه قرآنی شعوباً نزدیکترین واژه برای قومگرایی است. البته واژه شعوباً و قبایلاً کنار هم به کار میرود. شعوب کلیتر از قبایل است. «لِتَعَارَفُوا» که در قرآن آمده است در راستای شناخت هویت است. قومیتدلیلی برای برتری نیست دلیل برتری را در جای دیگر باید جستجو کرد. حالا بر همین مبنا این پرسش مطرح میشود که چرا قومیتها شکل میگیرند؟ چرا انسانها که از یک پدر و مادر هستند شعبه شعبه میشوند؟
* قومیت محصول خلاقیت است
حاصل تلاش بنده این است که انسانها براساس محیطها و باورهایشان به نیازهای مشترک، پاسخهای متفاوت میدهند. مثلا نیاز به تغذیه در انسان است اما شیوه پاسخگویی متفاوت است. از همین نکته بحث قومیت شروع میشود. به طور مثال در پاسخ به نیاز جنسی مدلهای گوناگون عروسی و خواستگاری در کشور وجود دارد.
پیچیدهترین نیاز بشر اختراع زبان است. در یک منطقه کوچک سه گویش متفاوت وجود دارد و این نشان میدهد مردمانی که در یک منطقه بودند اهل کپیبرداری نبودندئد و اهل خلاقیت بودند. شهر کوچکی مانند خمینیشهر اصفهان سه گویش متفاوت وجود دارد. این تنوع نشان دهنده این امر است که محیط به انسانها اجازه بروز خلاقیت میدهد و تنوع ایجاد میشود. شما زاگرس خودمان را نگاه کنید شمال زاگرس قوم کرد زندگی میکنند و در میانه زاگرس قوم لر زندگی میکنند؛ با اینکه محیط زیستیشان خیلی شبیه به هم است ولی پاسخ آنها خیلی شبیه به هم نیست.
از میانه زاگرس تا پایینتر بختیاریها و در کهگیلویه، بویراحمدیها زندگی میکنند؛ یعنی لری که نورآباد زندگی میکند با لر بویراحمد تفاوت شاخص دارد که نشاندهنده تنوع مورد نظر در یک پهنه جغرافیایی مانند زاگرس است. این تفاوت در قوم کرد با گویش متفاوت دیده میشود. پس اولین نکته این است که قومیت محصول خلاقیت است.
اگر شیوه پاسخ گفتن از حوزه قومیت فراتر برود نیازها متفاوت تعریف میشوند و پای دین یا مذهب به میان میآید. مثلاً یک آیین گاهی میگوید انسان به تنوع جنسی نیاز دارد و آیین دیگر تنوع جنسی را ممنوع و حرام میداند. آیینی دیگر تنوعطلبی جنسی را به جنس موافق هم تسری میدهد و حوزه دیگر تفکر به این حوزه را گناه تلقی میکند.
حتی پاسخ متنوع به نیازهای مشترک در زمینه در مسایل دینی خودش را نشان میدهد. در جهان اسلام نیازی توسط دین به نام حجاب تعریف شده است. شما اگر به گستره اسلام از شمال آفریقا تا کشورهای مدیترانه عربی تا ایران افغانستان، پاکستان، هند و مجمعالجزایری در جنوب فیلیپین نگاه کنید، برای دستور و پوشش حجاب شاید صدها گونه حجاب مطرح شده که همه اصل حجاب را رعایت میکنند اما شیوهها و سلایق تاثیرگذار است. در تونس و الجزایر پوشش غالب چادر سفید است، در مصر پوشش چادر حذف میشود و پوشش در کشورهای مدیترانه نیز تفاوتهایی دارد. روشهای اطاعت برحسب سلیقه و براساس نیازهای طبیعی است.
*نگاه حضرت امام به قومیت، نگاه دینی است
در کشور ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تعریفی مبنی بر گزارههای دینی و مسئله قومیت شکل نگرفته است. مثلا آیا مرجعی بوده که قومیتها را تعریف کند؟ آیا از دانشگاهها، حوزه علمیه و مراکز پژوهشی، نیروهای نظامی و امنیتی خواسته شده است مبنای عمل را براساس تعریف خود بنیاد بگذاریم؟ شاید تلاشی صورت گرفته و به نتیجه نرسیده است.
این اولین حلقه مفقوده است. یعنی ما تکلیف خود را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی درباره قومیت مشخص نکردیم. دو تا نگاه به قومیت وجود دارد؛ یکی همان نگاه پهلوی به مسئله قومیت را ادامه دادیم که انگار قومیت یک معضل است و حالا این معضل بعد از پیروزی انقلاب ادامه پیدا کرد. مثلا بخشی از کردها قبل از پیروزی انقلاب به دنبال خودمختاری بودند بعد از پیروزی انقلاب نیز همان خواسته را داشتند.
نگاهی که حضرت امام به قومیت دارد یک نگاه دینی است. نگاه دینی مبنای عمل واقعی ما در صحنه عمل قرار نمیگیرد. تعبیری که آیتالله دستغیب در کردستان به کار برد در کردستان معروف است. ایشان میفرماید زیر آسمان خدا هیچ عبادتی مانند خدمت به مردم کردستان نیست. این جمله، توزیع اندیشه و دین نسبت به مسئله قومیت را نشان میدهد. بعد از انقلاب گروهکها با سواستفاده از قومیت به مقابله با انقلاب اسلامی پرداختند. متاسفانه نگاه عصر پهلوی به قومیت، بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرد و چه به شیوه خشن رضاخانی و چه به شیوه نسبتاً نرم دوران پهلوی با مسئله قومیت برخورد شد.
دومین نگاه، نگاه تحصیلکردگان و پژوهشگران علوم انسانی بود که از اندیشههای غربی نشات گرفته بود. هیچکدام حلال قومیت در ایران نبود، هیچکدام نتیجه دینی نبود. محصول کار این بود که به دنبال مدرنیته سطحی رفتیم و یکی از مهمترین پیامدهای مدرنیته سطحی، یکسان شدن گویشها و لهجههای محلی بود که بیشتر به وسیله فراگیری رسانهها صورت گرفت.
یکسان شدن سبک زندگی ایرانی و غیرایرانی که از طریق رسانه، سفر یا تحصیل منتشر شد (که به نوعی سبک زندگی شمال تهران است) در حال غالب شدن بر همه نقاط ایران به خصوص مناطقی است که قومیت دارند. این سبک زندگی شبهمدرنیستی عصر پهلوی که بیشتر در نقاط برخوردار تهران وجود داشت همان نحوه زیست، نوع ازدواج، سبک پوشش و سبک دینی است که از بلوچستان تا خوی، از خرمشهر تا مازندران انتشار یافت و منجر به پاکسازی عملی اقوام شد. این پاکسازی منجر به حوادث تلخ است.
*مطابق آموزههای قرآنی بحث قومیت با هویت ارتباط وثیقی دارد
مطابق آموزههای قرآنی، بحث قومیت با هویت ارتباط وثیقی دارد. زبانها و گویشهای محلی، آداب و رسوم در حوزه ازدواج، جشن و مهمانی فراموش میشود. یونیفرم شمال تهران بر تن همه ایرانیان پوشیده میشود. نتیجه این میشود که ما دچار بحران هویت میشویم چرا که قومیت و به تعبیر قرآن شعبه شعبه شدن محصول قومیت است. سطح میانی از هویت در حال فراموش شدن است. وقتی سطح میانی از هویت فراموش شود سطح اعلی هویت انسانی که مذهب است بعد ملیت و بعد قومیت و آخرین سطح هویت خرده قومیت است. حلقه میانی هویت در حال از بین رفتن است.
تا این بحثهای مبنای هویت به روایت اندیشه اسلامی مطرح و تثبیت نشود و در سندی که به اسم الگوی ایرانی – اسلامی پیشرفت است ارائه نشود و راهکار مناسبی برای تحلیل مسئله قومیت پیدا نکنیم، نمیتوانیم مسئله را درست بررسی کنیم. کاش دوستانی که آن سند را تدوین کردند بیایند درباره مسئله قومیت در سند توضیح دهند که مبنای آنان در بحث اقوام چیست؟ اهداف آنها در چیستی و چگونگی مواجهه با قومیت چیست؟
یکی از پرسشها این است چرا باید مردمی با ۲۰ زبان و لهجه داشت که ۲۰ گونه لباس بپوشند؟ چرا ما که یک کشوریم همه یک دست حرف نزنیم و لباس نپوشیم؟ این پرسش جواب مشخصی دارد؛ اشکال یکدست شدن این است که یکدستی جامعه با نیاندیشیدن حاصل میشود و با یکدست شدن، هویت از دست میرود.
آن وقت با انبوه انسانهای بیهویت مواجه هستیم که چون هویت ندارند نمیتوان از آنها انتظار داشت به فکر همشهری و هموطن باشد. نتیجه نگاه یکدستگرا این میشود زمانیکه جامعه دچار کمیابی اجناسی میشود مردم هجوم میبرند تا با خریدن، قدرت خرید خود را حفظ کنند. در نتیجه قدرت پول ملی هم سقوط میکند و انگار هیچکس عرق همشهری و هموطنی ندارد. این مثال کوچک از پیامدهای حذف هویت و در نتیجه قومیتها است.
انتهای پیام/
[ad_2]
لینک منبع