حکایت نعل وارونه در مملکت عزیزم
سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس ۱ آبان ۹۵ 2۰21
[ad_1]
به گزارشخبرگزاری تسنیم، ابروهای سیاه درهمش با گرهای از خشم و اضطراب، خبر نهیبی از سوی چشمان حلقه بیرون زدهاش میدهد، بیماری در بیمارستان دارد و ناراضی از اورژانسی شلوغ و سردرگمی؛ بالاخره تاب نمیآورد و فریادش همه را به سویش میکشاند، سرها و چشمها به سوی همراه بیماری کشیده میشود «بابا یکی به داد مریض من برسه» … تراژدی که هر روز تکرار میشود!
… اینبار هم کلاه ایمنی نگذاشته بود و دوباره با موتور میخورد زمین؛ خراش بر روی صورت و آرنج همانا و در رفتگی انگشتانش و پیچ خوردگی مچ پایش همان، با هزار مکافات متوجه میشود بیمارستانی در نزدیکی خانه ملت در بهارستان کارهای ارتوپدی و شکستگیها را انجام میدهد، به محض ورود دردهایش بیشتر میشود، ثانیهها میچرخند، او هم با هر بار هُل و تنه مردم – گیج و مبهوت به این طرف و آن طرف چرخ سردرگمی میزند.
آدمها بیاعتنا و به دنبال درد خود به او میخورند، هر ضربه و برخوردی، دردی را از کف پا تا صورت متورم شدهاش؛ تبدیل به فریادی از استیصال میشود، سرها و چشمها به سوی او کشیده میشود، … «آقا من تصادف کردم باید پیش کی برم؟ چرا کسی رسیدگی نمیکنند» … تراژدی که هر روز تکرار میشود!
دیگر اکثر آژانسیهای محل میشناسندش، هم او و هم بیمارش را؛ «بیمارستان» او را هم میشناسند، بیمارستان دولتی و به قول آقای راننده «خدا نکند آدم پایش به سه جا باز بشه؛ بیمارستان، دادگاه و کلانتری» …
امروز روز خوبی برایش نیست، دکتر قرار است زمان جراحی مادر را به او بگوید و میگوید؛ و او زُل به دستان دکتر که با خطی ناخوانای چیزی مینویسد «آقای دکتر امکان نداره همین جا جراحیش کنید، واقعاً هزینهاش را نمیتونم بپردازم» … «نه – نمیتونم باید مریضتو بیاری بیمارستان …» … مات و مبهوت؛ لباس سپیدپوشی میشود که امید او را سیاه میکند، تراژدی که هر روز تکرار میشود!
… زخمی ۳۰ ساله دارد نه در دل ـــ بر چهرهاش؛ دختری است دمبخت، ۳۰ بهار را به امید بهار زندگی پشت سر گذاشت ولی زخم کودکی بر صورتش، زندگیاش را زمستانی کرده است، عاشق روسریهای رنگی پاییزی است ولی چه کند که رنج زخم صورتش، گرمای تابستان را همیشه مهمانش کرده زیرا همیشه روسری و چادرش را چنان بر صورتش میکشد تا کسی متوجه زخم ابرویش نشود.
پس از کنار آمدن با خودش برای جراحی صورت، به بیمارستان سوختگی برای جراحی پلاستیک مراجعه میکند، بستری میشود، شبی را باید در بیمارستان بگذراند، شبی که هیچ وقت فراموش نمیکند، فریادها و بدنهای سوخته – درد و ترس جراحی را از ذهنش میپراند، او خیره بر دیوارهای بیمارستان از ترس عفونتهای بیمارستانی چنان میخکوب میشود و غلظت «ایمونوگلوبولین» ترشحی بزاقش آنچنان بالا میزند که در داستان هزار و یک شب بیمارستانیاش بیش از هر شب دیگر با موبایلش با نزدیکان تماس میگیرد و از صحنههای میگوید که بیماران سوخته در اتاقهای کوچک نالهها سر میدهند، پرستاران نیز همنوا با آنان از وضع خود مینالند، تراژدی که هر روز تکرار میشود!
“تلخ حکایتهایی” که گذشت؛ تراژدیهای است که در بیمارستانهای کشور رخ میدهد، کما اینکه در پس این سیاه رویدادها، خدمات فراوانی نیز از سوی درمانگران صورت میگیرد.
… و طبیعتاً وقتی ۸۰۰ میلیون خدمت در یک سال به مردم در حوزه سلامت ارائه میشود، منصفانه نیست، شاید ۷ هزار شکایت بیماران از پزشکان و نظام سلامت زیاد نباشد اما در سیستم سلامت حتی یک مورد قصور و بیاحترامی به بیمار نیز زیاد و دردآور است.
ولی چرا فرهنگ شفاهی مردمانمان، رویدادهای تلخ سلامت را بهتر در یادها حک میکند؟ شاید منش «درد و رنج» اینگونه یادگاریهای تلخ را بر ذهنها خراش میاندازد.
چرا سلامت کشور سروسامان نمیگیرد؟ چرا اینهمه بیاحترامی! چرا این تعداد قصور! چرا این مقدار زیرمیزی! واقعاً تعداد معضلات سلامت بیشتر است یا دستاوردها و مهارتهای پزشکی طبیبان ایرانی نادیده گرفته میشود!
چطور است که دانش پزشکی ایران در مرز دانش جهانی پیش میرود ولی مردم هنوز نتوانستند شهد شیرین خدمت را بچشند، ولو اینکه در طرح تحول سلامت مردم نسیمی از خدمت را چشیدند، کما اینکه وزیر بهداشت در آخرین اظهارنظر خود در برنامه “پایش” عنوان کرد که طرح تحول سلامت به طور کامل اجرا نشد زیرا بودجه لازم تأمین نشد و برخی نیز همراهی نکردند.
ناگفته نماند که وقتی خدمتی میگیریم آن خدمت یادمان میرود ولی اگر کوچکترین قصوری رویت شود سالها بر ذهنها ماندگار و بر زبانها جاری میشود، ولی این مقوله نباید فراموش شود که چرا سلامت کشور با وجود ترازهای مثبت جهانی در ردیف کیفیت خدمت رسانی نحیف و ضعیف دنیا عمل میکند!
آیا پزشکان ما مادیگرا شدند؟ آیا اخلاق پزشکی و حرفهای نادیده گرفته میشود؟ و …. شاید یک پاسخ کوتاه «درد» و «درمان» سلامت ایران باشد و آن هم به گفته قاطبه کارشناسان و صاحبنظران نظام سلامت ساماندهی «بیمهها» است.
و به درستی گفتهاند که با داشتن بیمهای قوی؛ هم زیرمیزی حذف میشود، هم قصور پزشکی کاهش مییابد و هم پرداختی پزشکان عادلانهتر میشود و مردم نیز شهد حمایت در زمان بیماری و رنج را خواهند چشید و چقدر این جمله شیرین است «رابطه مالی پزشک و بیمار قطع شود».
با این وجود داشتن بیمهای قوی و کارآمد با شرایط کنونی، فقط شبیه یک آرزوی شیرین باشد، به هر حال در کشوری که بیش از ۲۰ صندوق بیمهای وجود دارد و مردم هم بیشتر بیمه تأمین اجتماعی و خدمات درمانی را شنیدهاند، کمتر اطلاع داشته باشند که بیمههای بهمانند بیمه بانکها، شهرداری، نیروهای مسلح، وزارت نفت و …. چنان به پوشش دهندگان خود خدمت میدهند که صدای نارضایتی از بیمارستانهای آنان کمتر به گوش میرسد.
به طوری که به گفته انوشیروان محسنی بندپی – رئیس سابق بیمه سلامت ایرانیان «صندوقهای بیمهای به مانند بیمه بانکها – حتی هزینه ایاب و ذهاب بیماری که به مرکز فیزیوتراپی میرود را نیز پرداخت میکنند» و این همان معضلی است که مسعود پزشکیان – وزیر اسبق بهداشت بارها عنوان کرده است که «نباید سفره سلامت مردم چند تکه و جدا باشد».
مردمی که هرگز کسی از آنان در مقولاتی چون دندانپزشکی، نازایی، مشاوره و روانشناسی، پرستاری، سالمندی، آزمایشات پیشگیری، غربالگری و … حمایت بیمهای نکرده است تا اصلاً بیمار نشوند و به محض بیماری، بستری و جراحی نیز با توجه به چند دستگی بیمهها و از بیپولی مجبور میشوند به بیمارستانهای دانشگاهی و دولتی هجوم آورند که خود معضلی بر درد آنان میشود و نمیتوانند خدمتی مناسب و باکیفیت دریافت کنند.
در این زمینه به گفته دکتر علی ربانی – رئیس مرکز رشد و تکامل کودکان که ابراز تأسف میکند «چطور مرکزی چون مرکز طبی کودکان که بالاترین امکانات و برترین اساتید دانشگاهی در حوزه بیماریهای کودکان را در خود دارد به دلیل کمبودها و معضلات عدم حمایت مالی بیمهها؛ بیماران مجبورند از سراسر کشور به این مرکز سرازیر شوند و دقیقاً نقاط قوتها به نقاط ضعف تبدیل میشود».
حال بیمارستانهای خصوصی و بیمارستانهای دیگر سازمانها – آرام و خلوت از هجوم بیماران روزگار میگذرانند؛ زیرا مردمی که سفره سلامتشان جدا شده است یا پول بیمارستان خصوصی را ندارند و یا تحت پوشش بیمه خوب آن سازمان مربوطه نیستند.
با این وجود نباید از طرح پزشک خانواده و نظام ارجاع نیز به راحتی گذشت، طرحی که صاحب نظران سلامت معتقدند نجات دهنده سیستم سلامت بسیاری از کشورها بوده است، کما اینکه وزیر بهداشت نیز بارها عنوان کرده است که اجرای درست پزشک خانواده ۱۰ تا ۱۵ سال زمان میبرد.
ولی به گفته ایرج حریرچی – قائم مقام و معاون کل وزارت بهداشت معتقد است: «در کشوری بهمانند انگلیس که یکی از قویترین نظامهای ملی سلامت را در دنیا را دارد بالغ بر ۴۰ سال طول کشید تا پزشک خانواده و سیستم ارجاع این کشور بتواند به بلوغ کامل برسد».
بنابراین در کنار تدوین گایدلاینها (راهنماهای بالینی) که اتفاقاً نقدی نیز بر این راهنماهای بالینی وجود دارد زیرا وزیر بهداشت معتقد است گایدلاین داریم ولی در ویترینها خاک میخورد و باید اجرای آن تضمین شود، باید به مقوله ارتقای سلامت مردم نیز پرداخت.
در این باره نیز به گفته دکتر حریرچی – قائم مقام و معاون کل وزارت بهداشت: «هر چه مردم از سواد سلامت بیشتری برخوردار شوند کمتر بیمار میشوند و حتی اگر بیمار هم شوند نیز کمتر بستری و زودتر بهبود مییابند»… و حال سطح سواد مردم ما در حدود ۴۰ درصد است.
بنابراین کلید روزهای بدون رنج در سلامت در مقولات آموزش، بهداشت، پیشگیری و اصلاح سبک زندگی با کمک گرفتن از طب بومی ایرانی خودمان (طب سنتی) محقق خواهد شد.
با این حال و در پایان بر حسب وظیفه رسانهای در حوزه سلامت و در قالب پروندهای با عنوان «درد» و «درمان» به زوایای پنهان رنجهای بیماران در کنار آموزش و ارتقای سلامت آنان خواهیم پرداخت.
انتهای پیام/
[ad_2]
لینک منبع