» صفحه اصلی » دهه کرامت ذوق و قریحه شاعره های منطقه ۲۱ را برانگیخت
صفحه اصلی - کانون های خدمت رضوی استان تهران

دهه کرامت ذوق و قریحه شاعره های منطقه ۲۱ را برانگیخت

۲۲ اردیبهشت ۰۳ 2۰34

 

شاعره های منطقه ۲۱ در دهه کرامت با سرایش اشعار آیینی ذوق و قریحه خود را در قالب اشعار به نمایش گذاشتند.

به گزارش آسمانی نیوز، به نقل از سمیرا شکریان مسئول کانون شعر و ادب منطقه ۲۱ تهران شاعره های منطقه در فراخوانی که به مناسبت دهه کرامت انجام شده بود شرکت کردند و اشعار آیینی خود را با موضوع مدح و ثنای حضرت فاطمه معصومه و امام رضا علیهما السلام در معرض مسابقه قرار دادند.

وی گفت: در این مسابقه تعدادی از شاعره های فعال و خوش ذوق دانش آموز و دبیر که در زمره یاوران رضوی نیز هستند ذوق و قریحه خود را با سرایش اشعار زیبا در مدح امام رضا و حضرت فاطمه معصومه علیهما السلام به نمایش گذاشتند.

شکریان ادامه داد: شاعران برتر این مسابقات خانم ها اشرف حکیم الهی، معصومه شیدایی و مبینا کرمی بودند که در مراسمی جوایز آنها اهدا خواهد شد.

در ادامه اشعار این شاعره های جوان را با هم می خوانیم:

میلاد دختر موسی بن جعفر است
این روز با شکوه ، روز دختر است
در خانه ی آل عبا جشنی به پا شده
خوشحالی رضا (ع) چندین برابر است
آواز سرداده اند همه قدسیان که هان
معصومه آمد و هم نام کوثر است
صدها مبارک ای کریمه ی آل مصطفی
امروز با یک جهان گل زیبا برابر است
بلبل به شوق چهچه مستانه می زند
هنگام مستی ساقیِ و ساغر است
الگوی دختران و زیبا رُخان شهر
دُردانه دختری ز نسل پیمبر است
عطر گلاب پیچیده در هوای قم
بارگاه توس سراسر معطر است
این دهه را نام ، کرامت نهاده اند
میلاد با سعادت ، خواهر و برادر است
دنیای قاصدک به قدومش منور است
ایران زمین در دل گلها شناور است

شاعر: اشرف حکیم الهی

*
سرور پرشکوه ما روی به من نمیکند
روی که نه،گه نظری به خسته تن نمیکند
به پای افتاده ام رخ به درش نهاده ام
نیم نگاه نیز آن سرو چمن نمیکند
دست به بارگاه او منتظر نگاه او
امام هشتمین ما قصد سخن نمیکند
نغمه یا رضارضاکلام کل ما سوی
به گوشه نگاه خودلطف به من نمیکند
به لطف تو امید من مهررخت نوید من
کبوتر وجود من رو به وطن نمیکند
دل به رخت نهاده ام جان به هدیه داده ام
گربپذیری پیشکشم غم نگهم نمیکند

شاعر: معصومه شیدایی
دبیر باز نشسته ادبیات

*
من ضریحش را ز راه دور می بینم؛
رد پای زائر تنها، پر از نور است…
اشک گلبرگ گل چادر نماز دختر کوچک،
باد را به رقص آورده چون در محفلی، جشنی و یا سور است…
روز ها اینجا بسی یلداست!
ز شب پیشی گرفته مهر بی مانند.
چرا؟ چون آن ضریح روشن بیتا،
تای مهری گشته کز راه دور،
برایش همچو یک مور است…
مور نه! مهری ست،
و مهر از ذل زدن بر پهنۀ تاب بی تابش، همی کور است…
آری از هرکس که بنشینی به پای صحبتش خواهی شنید:
«کز کبوتر های روی گنبدش، هر چشم بد دور است!»
من ضریحش را ز راه دور می‌بویم؛
من ضریحش را می جویم؛
و میگویم:
« سلام من به تو ای ضامن تنهایی آهو!
سلام من به تو ای آنکه صدای گلدسته های حرمت صدها صدای رقص هر حور است…
سلام من به تو آقا!
ای که از هر بار دیدارش، قلب هر مؤمن،
چو موج بحر مسرور است…
سلام من، سلام ما، سلام حق به تو ای یار همپای دل خسته،
که از بود و وجودش دل هر ابن آدم،
خوش چه مغرور است…

مبینا کرمی
دانشجو_معلم

انتهای پیام/ کانون های خدمت رضوی منطقه ۲۱ تهران

به این نوشته امتیاز بدهید!

محمد اکبری میاندشتی

  • ×

    با ما در ارتباط باشید