» اجتماعی » شاه بحران‌گریز
اجتماعی - جدیدترین اخبار - سیاست

شاه بحران‌گریز

۲۱ فروردین ۰۳ 2۰12

با بالا گرفتن تظاهرات و اعتراضات مردمی در سال ۵۷، محمدرضاشاه پهلوی ۲۶ دی ۱۳۵۷، فرار را بر قرار ترجیح داد و برای همیشه از ایران خارج شد؛ رفتار ثابتی که او در بحران‌های دیگر نیز تکرار کرده بود. خروج یا فرار شاه سوالات بسیاری برای مردم ایران به همراه داشت که پاسخ برخی از انان با گذشت ۴۵ سال هنوز هم روشن نیست. به مناسبت سالروز خروج آخرین دیکتاتور ایران، گفتگویی با دکتر علیرضا زادبر، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ معاصر داشتیم تا به برخی از این پرسش‌ها پاسخ داده شود.

امروزه در فضای مجازی و در گفت‌وگوهای حقیقی دو دیدگاه در مورد خروج شاه از کشور وجود دارد؛ یک عده که موافق حکومت پهلوی هستند، معتقدند شاه برای اینکه دست به کشتار مردم نزند از کشور خارج شد و گروه دوم می‌گویند شاه دیگر توانایی سرکوب مردم را نداشت و برای همین مجبور به فرار از ایران شد. به نظر شما کدام یک از این دو دیدگاه به حقیقت نزدیک‌تر است؟

ببینید قبل از اینکه به این مسئله پاسخ بدهیم باید به شخصیت محمدرضا پهلوی بپردازیم و او را طبق روانشناسی سیاسی مورد ارزیابی قرار دهیم و ببینیم او از لحاظ شخصیتی و روانی در بحران­ها چگونه رفتار می‌کرد آن موقع میتوان فهمید که آیا شاه فرار کرد یا به اختیار از کشور رفت؟ نکته اول که خیلی مهم است و باید برجسته بشود این است که در دی ماه ۵۷ اولین باری نبود که شاه از کشور می‌رفت. در مصاحبه‌ها و بحث‌هایی که در جلسات خصوصی و خاطرات بسیاری از درباریان موجود است می‌ببینید که به مصاحبه شاه قبل از خروج اشاره می‌کنند و تصمیم می‌گیرند که محمدرضا در مصاحبه چه بگوید. نتیجه می‌گیرند که شاه بگوید دچار یک کسالت و خستگی شدم؛ درصورتی‌که شاه به صورت چرخشی در هرسال به ویژه زمستان­ها برای استراحت به سفر خارجی می‌رفت. در دوره‌ای نزدیک به ۴۰ روز سوئیس بود و بسیاری اصلاً خبر نداشتند که مملکت چهل روز شاه نداشت. ۲۶ دی هم که شاه از کشور می‌رود اشاره‌ای به برگشتن خود نمی‌کند؛ زیرا تمام طراحی و برنامه‌ها این بود که بختیار، حکومت نظامی یا دیگران بتوانند اوضاع کشور را برگردانند. محمدرضا پهلوی به‌دلیل روحیه بحران‌گریزی که داشت؛ اولین بار سال ۳۲ پس از شکست کودتا به رامسر، از رامسر به بغداد و از بغداد به ایتالیا فرار کرد و زمانی که خبر پیروزی کودتا را به او گفتند او باور نمی‌کرد. ثریا بختیاری در خاطراتش می‌گوید: «من یک روز در اتاق خواب رفتم و دیدم محمدرضا به قدری ضعیف شده که زانوهایش را بغل کرده و به موسیقی غمگین گرامافون گوش می‌دهد. به او گفتم: «پاشو کاری بکن، تو شاه این مملکت هستی.»» اشرف هم به او معترض می‌شود که یا استعفاء بده تا برادر دیگر جایگزین تو شود یا یک کاری انجام بده. بار دوم که شاه از کشور می‌رود مربوط به فروردین سال ۱۳۴۱ و درگیری که با امینی دارد برمی‌گردد؛ شاه آمریکایی‌ها را راضی می‌کند تا امینی را از نخست‌وزیری بردارد و اسدالله علم را سرکار بیاورند که منجر به انقلاب سفید شد. نمونه سوم به سال ۵۷ برمی‌گردد. دو نمونه اول نزاع شاه با توده مردم نیست اما در ۵۷ شاه مخالف سراسری دارد. خود او به فرح و دیگران می‌گوید که طرفداران حکومت، زنان و دانشجوها کجا هستند که جاوید شاه بگویند. برخی تقابل‌ها و راهپیمایی‌ها شاه چند برابر نگران کرد. دو سه ماه آخر، سفیر انگلیس و آمریکا تقریباً روزانه با شاه دیدار می‌کردند؛ در جلسات یک بحث مطرح می‌شود که شاه چه زمانی از کشور برود. پیشنهاد شاه محرم و صفر مخصوصاً ایام تاسوعا و عاشورا بود ولی زمانی که با جمعیت بسیار زیاد در راهپیمایی تاسوعا و عاشورا روبه‌رو می‌شود زمان خروج را به اربعین سال ۱۳۵۷ ارجاع می‌دهد. اربعین ۵۷ بسیار روز مهمی بود؛ امام چند روز پیش از اربعین یک بیانیه می‌دهد و مردم را به حضور در تظاهرات دعوت می‌کند و درنهایت جمعیت بیشتری نسبت به تاسوعا، عاشورا و تظاهرات عید فطر در قیطریه حاضر می‌شوند. تظاهرات اربعین ۵۷ شاه را متحیر کرد و تیر خلاص به ماجرا بود.

  • برخی ادعا دارند که نزدیکان شاه و برخی سازمان‌ها مانند ساواک با اقداماتی که انجام می‌دادند باعث افزایش مخالفت‌ها با رژیم پهلوی و در نتیجه هم باعث سقوط شاه شدند؛ یا برخی دیگر فرح و اطرافیانشان را باعث سقوط شاه درنظر می‌گیرند. سازمان‌ها و افراد چه سهمی در سقوط رژیم پهلوی داشتند؟

همه این موارد می‌توانند کم‌وزیاد نقش داشته باشند اما در نظام پهلوی دوم به‌ویژه از سال ۳۲ به بعد ما با سازمان، نهاد و فرد مستقلی روبه‌رو نیستیم؛ همه چیز با شخص شاه است؛ رئیس ساواک را شاه انتخاب می‌کند، بودجه را شاه می‌دهد، گزارش‌ها را به شاه می‌دهند و حتی به هویدا هم گزارش نمی‌دهند، درصورتی‌که طبق قانون، ساواک باید زیر نظر نخست‌وزیری می­بود. هویدا حتی در دادگاه می‌گوید «مملکت نخست‌وزیر داشت نخست‌وزیر هم شاه بود ما فقط اجرا می‌کردیم.» ارتش مطیع محض بود؛ مثلاً ارتش و شاه یک خط ویژه داشتند و زمانی که شاه به مسافرت می‌رفت اگر اتفاقی می‌افتاد به شاه اطلاع می‌دادند. دی ماه ۵۷ وقتی شاه از کشور می‌رود؛ قره‌باغی، رئیس ستاد ارتش به شاه می‌گوید: «من از پله های هواپیما بالا رفتم و قبل از اینکه هواپیما پرواز کند پرسیدم اعلی‌حضرت اگر مسئله‌ای پیش آمد چگونه به شما اطلاع بدهیم. شاه می‌گوید نمی‌خواهد بپرسید یا خودتان اقدام کنید یا حرف فردوست و بختیار را گوش بدهید.» اولین بار بود شاه چنین حرفی میزد. حتی سران ارتش بدون حضور شاه حق برگزاری جلسه نداشتند؛ نیروی دریایی، هوایی، زمینی و رئیس ستاد ارتش زمانی می‌توانستند با هم جلسه بگذارند که شخص شاه حضور داشته باشد. نقش فرح در سال‌های پایانی در اثرگذاری و میزان دخالت او با سال‌های نخست که وظیفه دارد پسر به دنیا بیاورد کاملاً متفاوت است. دخالت‌های فرح از جنس دخالت‌هایی است که صدای بسیاری مانند علم را درآورده بوده. اشرف هم که سرآمدشان است و در مسئله قاچاق تریاک ضربه بسیار بدی را به رژیم وارد کرد. پرویز ثابتی در کتاب “دامگه حادثه”، آورده است: «این اقدامات را به شاه گزارش می‌دادیم، تا یه جایی که شاه برنمی‌تافت در مورد نزدیکانش صحبت کنیم و حتی من را تهدید به دادگاه کرد.»

  • برخی ادعا دارند که محمدرضا پهلوی و همسرش، وسایلی را که صاحب بودند با خود بردند و چیزی که برای مردم باشد را با خودشان از کشور خارج نکردند. آیا اموال خارج شده در زمره اموال عمومی بود؟ و اینکه از لحاظ اقتصادی و معیشتی چه مشکلاتی به وجود آورد؟

شاه یک پیشکار مالی به نام بهبهانیان داشت که تمام حساب‌ها و اموال پهلوی خارج از کشور در دست او بود. اصلاً شاه نیاز نداشت چیزی از کشور خارج کند. این حرف اشتباه است که چهارتا چمدان با خودش خارج کرده؛ این موارد که ارزشی نداشت. شاه وقتی سال ۳۲ از کشور فرار می‌کند و به ایتالیا می‌رود؛ سفیر ایران در ایتالیا که طرفدار مصدق بود به استقبالش نیامد. کسانی که به دنبال شاه رفتند، برای او ماشین و هتل گرفتند؛ زیرا شاه آن زمان در خارج از کشور هیچ پولی نداشت. در دهه ۵۰ که اوج درآمد نفتی است، شاه بنا به آن تجربه تلخی که در آوارگی ایتالیا داشت، برای خود حساب‌های اصلی در خارج از ایران ایجاد می‌کند. اصل دارایی شاه، که هنوز هم خاندان سلطنتی با آن ارتزاق می‌کنند، حساب‌هایی بود که شاه در خارج از کشور به ویژه در سوئیس داشت و تنها کسی که مسئولیت و رسیدگی به آن‌ها را داشت آقای بهبانیان بود که بعدها ناپدید شد و سر خانواده پهلوی را کلاه گذاشت. دوره آوارگی که شاه دارد؛ در باهاما هزینه گروه محافظتی را پرداخت می‌کند، پول اجاره کاخ را می‌دهد و حتی درآمد رضا پهلوی در امروزه از همان حساب تأمین می‌شود. از طرفی خاندان‌های سلطنتی پرخرج هستند و با چهارتا عتیقه و چندتا چمدان که نمی‌توانند ۴۰ سال زندگی کنند. از طرفی ثروت باقی افراد را باید درنظر گرفت؛ مانند شهرام پهلوی، پسر اشرف و بنیاد پهلوی که بسیار ثروتمند بود و اموال منقول و غیرمنقول داشت. خاندان‌های سلطنتی بسیاری از زمین و کارخانه‌ها را از تابستان ۵۷ فروختند و پول آن‌ها را با خود به خارج بردند، سهام کارخانه‌ها را می‌خریدند، یک کاخ در سوئیس برای تفریحات و سفرهای زمستانی داشتند و…

  • از آن‌جایی که پهلوی منافع آمریکا و هم‌پیمانان غربی‌اش را فراهم می‌کرد، چرا در اواخر پادشاهی پهلوی از محمدرضا حمایت نکردند؟ آیا دلیل آن اختلافات شخصی با کارتر بود یا بحث منافع آمریکا و غرب در میان بود؟

یک نکته‌ای عرض می‌کنم که دو سؤال را هم‌زمان پاسخ بدهم. تا روز ۲۲ بهمن ۵۷ شخص شاه، فرح، درباریان، مشاوران، ارتش، سفیر انگلیس، سفیر آمریکا و انورسادات اقداماتی برای ماندن شاه انجام دادند؛ از پیشنهاد حکومت نظامی، تغییر نخست وزیر­ها، انحلال ساواک، آمدن دولت نظامی ازهاری، آمدن هایزر، بازداشت هویدا، بازداشت نصیری، کشتار ۱۷ شهریور، بستن کاباره‌ها گرفته تا روی کار آمدن مخالف دیرین خود، شاپور بختیار. هایزر با رؤسای بخش‌های مختلف مانند فرماندهان ارتش جلسه می‌گذاشت. آقای آذربرزین، جانشین نیروی هوایی میگه جلساتی که هایزر می‌گذاشت برای ما تقسیم کار می‌کرد. پس از سه روز به دیدار شاه رفت؛ شاه خیلی ناراحت شد و نمی‌خواست به هایزر وقت ملاقات بدهد ولی ناچار شد. زمانی که واقعه ۱۷ شهریور اتفاق افتاد سه کشور از ایران حمایت کردند؛ انور سادات از مصر، وزارت خارجه انگلستان که بیانیه دادن و از شاه حمایت کرد و سرانجام کارتر، رئیس‌جمهور آمریکا که در تماس حمایت خود از اقدام پهلوی را اعلام کرد. درنهایت محمدرضا شاه برای ماندن نه اینکه کاری نکرده باشد بلکه همه راه‌ها و گزینه‌ها را امتحان کرد و وقتی همه تیرها به سنگ خورد از کشور رفت.

  • چرا طرفداران پهلوی در زمانی که شاهد سقوط حکومت محمدرضا پهلوی بودند، تظاهرات حمایتی نکردند و برای دفاع از پهلوی اقداماتی انجام ندادند؟

بختیار یک تظاهرات با کارمندان دولت و ارتش در ورزشگاه با عکس امیرالمومنین، تصویر دکتر مصدق و پرچم ایران با موضوعیت قانون اساسی سازماندهی کردند که شکست خورد. شاه به ویژه از ۳۲ به بعد اقداماتی انجام می‌دهد که با ریزش شدید نیروهای سمپات خود مواجه می‌شود. از دی ماه ۵۶ یک بهمن شدیدی تشکیل شده است با نزدیک شدن به ۲۲ بهمن ۵۷ سرعت و حجم این بهمن افزایش می‌یابد و بسیاری معتقد هستند واقعه ۱۷ شهریور و کشتار میدان ژاله آخرین میخ بر تابوت پهلوی بود.

به این نوشته امتیاز بدهید!

کیارش پرهیزکار

  • ×

    با ما در ارتباط باشید