چاپ خاطرات تابوشکنی بود/ اهمیت نگارش تاریخ در اوایل انقلاب از دید رهبر انقلاب
سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس ۱ مرداد ۹۶ 1۰26
[ad_1]
به گزارش خبرگزاری فارس، حجتالاسلام روحالله حسینیان در زمره آن دسته از مسئولان جمهوری اسلامی به شمار میآید که در سوابق خود دو دوره کاری کاملاً متفاوت را تجربه کرده است. وی که در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب با ورود به دستگاه قضایی و فعالیت در دادستانی انقلاب اسلامی مشهد، تهران و سیستان و بلوچستان و نیز دادگاه ویژه روحانیت و حتی وزارت اطلاعات، عملاً به عنوان یک شخصیت قضایی و اطلاعاتی شناخته شد، پس از مدتی تغییر مسیر داد و با حضور در مرکز اسناد انقلاب اسلامی، قدم به عرصه تاریخپژوهی و تاریخنگاری گذاشت و سالهای متمادی از دوران خدمت خود را صرف تاریخ انقلاب اسلامی کرد و در کسوت یک مورخ، کتب تاریخی متعددی را به رشته تحریر درآورد که بیشک مجموعه ۵ جلدی «انقلاب اسلامی در ایران: زمینهها، چگونگی و چرایی» سرآمد آنهاست. وی همچنان ریاست یکی از مهمترین مراکز تاریخنگاری کشور را بر عهده دارد.
مجله عصر اندیشه در جدیدترین شماره خود با وی گفتوگو کرده است که بخشی از آن در پی میآید:
* بر اساس چه ضرورتی وارد مرکز اسناد انقلاب اسلامی شدید و چه اقداماتی را پس از ورودتان صورت دادید؟
تاریخ نگاری و تدوین تاریخِ واقعهای مانند انقلاب اسلامی بسیار مهم است؛ چه در راستای آسیبشناسی آن واقعه، چه در ارائه آن به نسلهای آینده و چه در پیگیری علل و اسبابی که موجب به وجود آمدن آن واقعه شدهاند.
یکی از دغدغههای حضرت امام قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مسئله نگارش تاریخ انقلاب اسلامی بود که در پیامی که در سال ۱۳۵۷ در رابطه با شهادت مردم «جهرم» و «کرمان» صادر کردند، بر آن تأکید ورزیدند با این مضمون که «از هم اکنون باید کسانی باشند که حوادث تاریخ انقلاب اسلامی را با انگیزههای آن برای نسلهای آینده روشن کنند و چهبسا چیزهایی امروز برای شما واضح، روشن و آشکار است ولی بر اثر مرور زمان تغییر پیدا میکند.»
من از مقام معظم رهبری شنیدم که میفرمودند: «اینقدر نگارش تاریخ در اوایل انقلاب اسلامی برای ما اهمیت داشت که یک بار با آقای هاشمی تصمیم گرفتیم یکی از ما کارهای اجرایی را رها کند و به نگارش تاریخ انقلاب اسلامی و سر و سامان دادن به این موضوع بپردازد.»
تجربهای که ما از تاریخ داریم همین است که سهلانگاری در نگارش تاریخِ وقایع موجب شده است ماهیت حوادث اسلامی و انقلابهای اسلامی یعنی انقلابهایی که اسلام در آن نقش برجستهای دارد، به دلیل کمکاری دوستان و پرکاری مخالفین تقریباً به شکل مقولهای منحرف شده به دست ما برسد.
به عنوان نمونه جریان تحریم تنباکو توسط مرجعی به نام «میرزای شیرازی» و مراجع محلی ایران مانند «میرزای آشتیانی» و بسیاری از علما در تبریز، شیراز، اصفهان و خراسان پیگیری شد و به ثمر نشست و موجب عقبنشینی دولت و استعمار انگلیس گردید، اما به دلیل کمکاری در نگارش تاریخ، روشنفکران شبهات بسیاری را مطرح میکنند و اتهامات فراوانی را میزنند و حتی در اصل اینکه جریان تنباکو توسط میرزای شیرازی رقم خورده است یا نه شبهه ایجاد میکنند.
البته باید بگوییم رحمت خدا بر یکی از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی که کتاب واقعه رژی را نوشت که مرکز اسناد انقلاب اسلامی هم آن را چاپ کرده اما بسیار کمکاری شده است.
در انقلاب مشروطه شما ملاحظه میکنید با اینکه نقشآفرین اولیه آن علمای نجف و علمای محلی بلاد ایران بودند، اما یک کتاب تاریخ مشروطه توسط خودیها، علما و کسانی که تاریخ و آن واقعه را رهبری کردند و به وجود آوردند نوشته نشده و همه توسط مخالفین این قشر به رشته تحریر درآمده است؛ به همین خاطر بسیاری از شبهات و بیانصافیها در تاریخ مشروطه نمود پیدا کرده است.
در نهضت ملی شدن صنعت نفت نقش اول را مذهبیون به رهبری آیتالله کاشانی ایفا نمودند و بسیاری از علمای بلاد مثل آیتالله خوانساری و آیتالله صدر از آن حمایت کردند و مصدق تقریباً آخرین نفری بود که به این نهضت پیوست.
یعنی وی تا آذرماه سال ۱۳۲۹ جزو مخالفین ملی شدن صنعت نفت بود اما وقتی تبدیل به یک خواست عمومی و بسیج ملی شد، او هم خودش را به این موج پیوند داد.
در جریان دفاع از شمال ایران هم که ما با روسیه جنگ داشتیم، علما نقش بسزایی را در دفاع از کشور بروز دادند؛ گرچه حکومت به دلیل بیلیاقتی و بیتجربگی نتوانست از این امکان خوب استفاده کند ولی به هر حال یک حماسه ملی مقابل تجاوزگران و اشغالگران ایجاد شد لکن در حال حاضر این موضوعات به خوبی بیان نشده است.
به همین خاطر من نیز مانند سایر دوستان همیشه این دغدغه را داشتهام که درباره موضوعات تاریخی و احیاناً انحرافاتی که در زمان پیروزی و حاکمیت انقلاب و رهبران آن در حال به وقوع پیوستن است، به فعالیت و تحقیق بپردازم و به همین علت وقتی مقام معظم رهبری از من سؤال کردند: «بعد از دادستانی دادگاه ویژه روحانیت کجا میخواهی بروی؟» گفتم مرکز اسناد انقلاب اسلامی و در ادامه تصریح کردم قول میدهم آنجا را به یک سنگر تبدیل کنم و ایشان هم از من حمایت کردند.
* پیشنهاد از جانب چه کسی بود؟
پیشنهاد از طرف آقای سیدحمید روحانی بود و ایشان یک نامه به مقام معظم رهبری فرستاده بودند و رهبری هم موافقت نمودند و از من هم پرسیدند چرا میخواهی بروی؟ گفتم من یک دغدغه اینچنینی دارم و قول میدهم آنجا را تبدیل به سنگری برای دفاع از انقلاب اسلامی کنم.
مرکز تا زمان ورود جنابعالی خروجی خاصی نداشت و فعالیتش خیلی محدود بود و طبق گفته آقای روحانی هم از سال ۵۹ به بعد صرفاً به جمعآوری اسناد طبقهبندی شده پرداخته شد.
* اما از زمانی که شما آمدید، این نگاه تغییر کرد و شما به شکل جدی به فکر افتادید که این اسناد و آرشیو به تولید برسد. به طوری که از مقطعی آقای روحانی هم (طبق گفته خودشان) با این مشی شما مخالفت میکند و از مجموعه مرکز اسناد خارج میشود. چه اتفاقی رخ داد که این انگیزه در شما ایجاد شد که اسناد تاریخی به محصول برسد، تولید شود و در دسترس افکار عمومی و مخاطبین قرار گیرد؟
از زمانی که من آمدم، اولین تشخیصم ضرورت سازماندهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی بود؛ یک سازمان که میخواهد تاریخ انقلاب اسلامی را با آن ابعادش بنویسد، اول باید تشکیلات داشته باشد و دوم باید برنامه مشخصی برای خود تدوین کند.
ما در اولین اقدام ۱۰ نفر از متخصصین دانشگاه را دعوت کردیم و یک طرح ۱۰ ساله برای انقلاب اسلامی نوشتیم که مجموعه این طرح، ۱۸۸۰ عنوان موضوع تاریخی بود که اگر تاریخ انقلاب اسلامی به عنوان مقدمه و مؤخره و چرایی و چگونگی میخواهد نوشته شود، باید درباره این ۱۸۸۰ عنوان، پژوهش صورت بگیرد.
در بازنگریهایی که انجام دادیم، این مجموعه را خلاصه کردیم و یکهزار عنوان را از آن استخراج نمودیم، با تجمیع برخی از موضوعات، و تصریح کردیم تاریخ انقلاب اسلامی به نظر ما از سه عنصرِ محرک یا سه عنصرِ به وجود آورنده تشکیل شده است: یکی ایدئولوژی انقلاب اسلامی و اندیشههایی که پشت آن حادثه قرار داشت، یکی مردم و یکی هم رهبری انقلاب اسلامی.
آن یکهزار عنوان را بنابر این سه محور نوشتیم و در گام اول شخصاً طرح را خدمت مقام معظم رهبری بردم؛ ایشان نیز پس از گذشت چند روز طی دیداری مجدد فرمودند: «بهترین برنامهای که برای تاریخ انقلاب اسلامی تاکنون دیدهام همین برنامه شما بود.»
دومین دغدغه ما سازماندهی بود که اگر کاری با این وسعت میخواهد انجام شود، اسناد و منابع میخواهد. یادم میآید وقتی اینجا را از آقای روحانی تحویل گرفتم، به همراه ایشان که به اتاق آرشیو رفتیم به من گفتند: «شما بعد از آقای عرفاتی ـ یکی از همکاران ما ـ دومین نفری هستید که به این آرشیو سرکشی کردید؛ یعنی تأکیدشان بر این بود که اینجا باید حفظ شود تا یک وقت دستبردی صورت نگیرد.
ولی واقعیت دیگری هم بود که من به نظرم رسید ما نمیخواهیم انباری از اسناد ذیقیمت را اینجا ایجاد کنیم و در دسترس هیچ محققی قرار ندهیم؛ به هر حال ما هم رهبری، هم ایدئولوژی و هم مردم ایران و هم رهبران ایرانی را چنان مورد اطمینان میدانستیم که هر چند سند در مورد اینها منتشر میشد، به نفع انقلاب بود و چیزی برای سانسور و در اختیار دیگران نگذاشتن نداشتیم.
ما با سازمانهای مختلف نظیر ارتش، نیروی زمینی، نیروی هوایی، نیروی دریایی، حفاظت اطلاعات و رکن دوم سابق ارتش و دادگاه انقلاب اسلامی و بسیاری از جاهایی که دارای پرونده و سند بودند تماس گرفتیم تا به ما کمک کنند و شخصاً نامههایی را به محضر مقام معظم رهبری فرستادم و گفتم تدوین تاریخ انقلاب اسلامی که خدمت شما ارائه کردیم نیاز به اسناد بیشتری دارد و شما راهنماییمان کنید.
ایشان نیز طی یک دستور از تمام سازمانهای دولتی و وزارتخانهها خواستند به مرکز اسناد انقلاب اسلامی کمک کنند. نمیخواهم آمار بگویم ولی ما دهها برابر نسبت به آن ۱۴ سال قبل از حضور بنده سند جمعآوری کردیم؛ هنوز هم روزانه هزاران برگه سند به آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی اضافه میشود.
این ماجرای اسناد بیزبان تاریخ انقلاب اسلامی بود ولی ما منبع مهمی همچون خاطرات داشتیم. ما تلاش کردیم افراد و شخصیتهای مختلف بیایند و خاطراتشان را بگویند؛ در آن زمان گفتن خاطره در ایران فرهنگ نشده بود و ما به هر کسی مراجعه میکردیم، بهانه میآورد که گفتن خاطره ضدارزش و جزء ریاکاری است؛ چارهای نداشتیم جز اینکه این تابو را بشکنیم و این با چاپ برخی از خاطرات میسر بود.
بعد از چاپ خاطرات این فضا شکسته شد و بسیاری از کسانی که با گفتن خاطراتشان مخالفت میکردند، خودشان پیشنهاد دادند خاطراتشان را بگویند و این کار الان جزو فرهنگ شده است و خودشان پیگیری میکنند که چرا چاپ نمیکنید یا چرا با تأخیر چاپ میکنید.
بالاخره کار آسانی نبود؛ کاری که منابع شفاهی باید آن را میدیدند و نتایجش را لمس میکردند تا بتوانند تصمیم بگیرند و همکاری کنند و باید این را بگویم که در حال حاضر یکی از غنیترین آرشیوهای تاریخ شفاهی در دنیا هستیم. من حس رقابت با کسی ندارم و تمام سازمانهایی که تاریخنگاری میکنند را در راستای انقلاب اسلامی میدانم و به همه هم اعلام کردهام هر کاری از دست من ساخته است، برای کمک به سایر سازمانها خواهم کرد.
واقعاً احساس میکنم ما گروهی هستیم که هرکدام از یک دیدگاه و منظر تاریخ انقلاب را مینویسیم و مکمل یکدیگر هستیم؛ نه رقیبیم، نه دشمن و نه مخالف یکدیگر و نباید خودمان را خیلی به این بحثهای تنشزا درگیر کنیم.
اگر انتقادی باشد، ما استقبال میکنیم و در بعضی مسائل هم به اشکالات خود معترفیم. بالاخره یک تجربه ابتدایی است، ولی در مجموع باید برایند یک سازمان را مورد ارزیابی قرار داد.
بنابراین یکی از کارهای دیگری که سازماندهی کردیم، وارد کردن اسناد داخل مرکز اسناد بود. خوب حالا این همه سند که به درد محقق نمیخورد و به قول معروف مانند یک سوزن است در انبار کاه؛ لذا اینها باید سازماندهی میشد.
برای اولین بار در ایران شروع به سازماندهی و کامپیوتری کردن اسناد کردیم که محقق هر موضوعی را که میخواهد ارائه دهد، سندش را ببیند و اگر قابل استفاده است، استفاده کند و این، به عنوان مهمترین کار مرکز اسناد معرفی شد و زمانی هم که از یونسکو برای بازدید آمدند، اعتراف کردند اینجا اولین جایی است که میبینیم اسناد را اینقدر دقیق و خوب سازماندهی کردهاند.
یکی هم مسئله ارائه بود. بالاخره نمیتوانستیم نگهبان این همه اسناد و خاطرات باشیم و باید اینها در اختیار محقققین یا نسل جوان یا خوانندگان قرار میگرفت.
بسیاری از کتابهای ما سند خام است. در برخی موضوعات حتی قضاوت هم نکردیم. مثلاً دکتر شریعتی شخصیتی در تاریخ انقلاب اسلامی بوده که در دعوت نسل روشنفکر آن زمان به اسلام و جلوگیری از مارکسیست شدن آنها نقش مهمی ایفا کرده و قبل و بعد از انقلاب هم در معرض بگومگوهای فراوانی قرار گرفته است.
ما بدون هیچ قضاوتی اسناد مربوط به ایشان را سازماندهی کردیم و به چاپ رساندیم؛ مقدمهاش را هم من نوشتم که ما به دلیل اختلافنظرهای موجود، در خصوص این اسناد هیچ قضاوتی نمیکنیم و اینها را در اختیار محققین و خوانندگان قرار میدهیم تا خودشان قضاوت کنند.
انتهای پیام/
[ad_2]
لینک منبع