تاثیر وضعیت سیاسی-اجتماعی نظام پادشاهی بر پیدایش شیخیّه
سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس ۹ آبان ۹۵ 1۰18
[ad_1]
خبرگزاری تسنیم-محمدحسن نجاری:
همانطور که در گذشته بیان شد، در پیدایش فرقه شیخیّه در میان شیعیان و گرایش گروهی از آنان به این فرقه، عوامل مختلفی تأثیرگذار بوده است که این عوامل را میتوان ذیل دو عنوان کلّی مورد بررسی قرار داد:
۱. سیطره اخباریگری بر جامعه شیعیان
۲. وضعیّت نابسامان سیاسی و اجتماعی آن زمان
در مورد عامل نخست، «یعنی سیطره اخباریگری بر جامعه شیعه» و اثرات مخرّب آن توضیحاتی ارائه شد. در این یادداشت به ارائه توضیحاتی پیرامون «وضعیّت نابسامان سیاسی و اجتماعی دوران پیدایش شیخیّه» و علل به وجود آمدن این وضعیّت نابسامان سخن گفته شده است.
در قرنهای دوازدهم و سیزدهم هجری قمری در ایران چهار خاندان بر منصب حکومت تکیه زده و توانستند بر تمامی قلمروی کشور یا حداقل بخش عمدهای از آن مسلّط شوند۱:
۱. حکومت صفویان که در حال گذراندن واپسین سالهای حیات خود بود و در تاریخ ۱۱۴۸ ه.ق سرنگون شد.
۲. حکومت افشاریان که در زمان فرمانروایی نادر شاه افشار از سال ۱۱۴۸ تا سال ۱۱۶۰ ه.ق بر تمام ایران حکمفرمایی میکرد و با مرگ نادر شاه، از سال ۱۱۶۰ تا ۱۲۱۰ ه.ق قلمروی سلطنت آنها به قسمتهای شرقی کشور محدود شد.
۳. حکومت زندیّه که در پی مرگ نادر شاه و توسّط کریم خان زند روی کار آمد و پادشاهان و حاکمان آن از سال ۱۱۶۳ تا ۱۲۱۰ ه.ق بر قسمتهای مرکزی و غربی ایران مسلّط شدند.
۴. حکومت قاجار که توسّط آقا محمّد خان قاجار از سال ۱۲۰۰ ه.ق حکمفرمایی خود بر ایران را آغاز کرد و در زمان یکی از پادشاهان آن با نام فتحعلی شاه نیز فرقه شیخیّه اعلام موجودیّت کرد.
علاوه بر این، در طول حکمفرمایی هر یک از این حکومتها بر ایران، پادشاهان بسیاری بر تخت سلطنت ایران تکیه زده و وظیفه کشورداری را بر عهده گرفتند که هر کدام از ایشان در طریقه کشورداری به شیوههای مختلفی عمل میکردند.
نابسامانی وضعیّت سیاسی و به تبع آن، وضعیّت اجتماعی ایران در قرنهای دوازدهم و سیزدهم هجری قمری بر تغییرات پیاپی پادشاهان ایران منتهی نمیشد، بلکه پادشاهان و حاکمان سلسلههایی که در این دو قرن بر ایران حکومت میکردند، در طول فرمانروایی خود، هر کدام چندین بار به همسایگان شرقی و غربی ایران حمله کرده و در برخی از موارد نیز به واسطه حمله روسیه تزاری و همسایگان ایران به کشور عزیزمان به ناچار مجبور به دفاع از قلمروی جغرافیایی تحت حکومت خود شدند. از میان این جنگها میتوان به حمله پتر کبیر، پادشاه روس تزاری، در سال ۱۱۳۴ ه.ق به ایران ، درگیری طهماسب قلیخان به دستور شاه طهماسب دوّم با اشرف افغان در سال ۱۱۴۲ ه.ق و با دولت عثمانی در سال ۱۱۴۳ ه.ق و همچنین حمله طهماسب قلی خان به عراق و قتل عثمان پاشا و فتح عراق در سال ۱۱۴۶ ه.ق اشاره کرد.
همانطور که روشن است فاصله جنگهایی که صرفاً در زمان پادشاهی آخرین حاکمان صفوی صورت گرفت، به قدری اندک بود که میتوان ادّعا نمود کشور ایران در سالهای مذکور یا در حال «جنگ با دشمنان داخلی و خارجی» و یا در حال «آماده شدن برای جنگ با آنها» بوده است. ناگفته نماند وضعیّت ایران و پادشاهان حاکم بر آن در قرن یازدهم تا سیزدهم هجری قمری از لحاظ کثرت جنگ با دشمنان داخلی و خارجی خود، تفاوت چندانی با سالهای پایانی حکومت صفویان نداشته است. جنگهای پیدرپیای که از سوی پادشاهان ایران در طول این دو قرن برپا گردید و یا بر آنها تحمیل شد، علاوه بر نیاز داشتن به نیروی انسانی و منابع اقتصادی که هر دو معمولاً از سوی مردم عادّی تأمین میشد، گاهی اوقات ویرانیهایی را نیز به بار میآورد. بدین ترتیب، در آن زمان یک خانواده ایرانی علاوه بر آنکه در بیشتر موارد با زیادهخواهی خوانین دست و پنجه نرم میکرد، موظّف بود مالیاتهای سنگینی را در جهت تأمین مخارج جنگ پرداخت کرده و همچنین ممکن بود مرد خانواده یا پسران خود را که در آن زمان بازوان اقتصادی یک خانواده محسوب میشدند، در جنگ از دست بدهد. این احتمال نیز وجود داشت که ارتش بیگانگان به محل سکونت ایشان حمله کرده و آن را به تلّی از خاک مبدّل سازد.
بعلاوه به دلیل خشونتهای بیش از حدّی که هر یک از پادشاهان نسبت به جانشینان احتمالی خود إعمال میکردند، شورشهای متعدّدی در کشور رُخ داد که این شورشها نتیجهای جز «کشتار مردم بیگناه» و «غارت اموالشان» و «از بین رفتن امنیّت» را با خود به همراه نداشت. از میان این خشونتها میتوان به کور شدن رضا قلی خان توسّط پدرش نادر شاه افشار، کشته شدن نادر شاه افشار توسّط افسران خود، کور شدن عادل شاه توسّط برادر خود ابراهیم خان، کور شدن ابراهیم خان توسّط شاهرخ خان و اخته شدن محمّد خان قاجار به دستور شاهان زندیّه اشاره کرد۲.
علاوه بر وجود مشکلاتی چون «تغییرات پیاپی حکومت و پادشاهان ایران در قرنهای دوازدهم و سیزدهم هجری قمری»، «حکومت و پادشاهی همزمان حداقل دو خاندان بر قسمتهای مختلف ایران در اکثر این سالها» و همچنین «جنگها و درگیریهای مستمر پادشاهان و درباریان با دشمنان داخلی و خارجی»، مشکل بسیار بزرگ دیگری نیز در ایران آن زمان وجود داشت و آن، ظلمهایی بود که پادشاهان و درباریان نسبت به مردم عادّی جامعه روا میداشتند. در توضیح پیرامون این مسئله باید گفت اکثر پادشاهان این دوره خود و یا خوانین تحت امرشان، به چپاول و غارت اموال مردم از طریق جنگهای داخلی و یا تعیین مالیاتهای سنگین برای مردم میپرداختند. اگر هم پادشاهی پیدا میشد که از این چپاولها جلوگیری میکرد، خانها علیه وی توطئه کرده و دست به شورش میزدند و علاوه بر کنار زدن وی از منصب سلطنت و وارد ساختن آسیبهای جسمانی به او که منجر به زمینگیر شدنش میشد، در صورت امکان او را به قتل میرساندند. «نمونه این مورد، شاه سلیمان دوّم یکی از پادشاهان سلسله افشاریّه بود که به دلیل امتناع از تصرّف در اموال وقفی برای تأمین مخارج لشگریان و بخشش مالیات سه ساله کشاورزان، خوانین و اُمَرای محلّی بر علیه وی دسیسه کرده و او را در محراب و محلّ نمازش غافلگیر و نابینا کردند۳ ».
در مجموع میتوان گفت اکثر پادشاهان و رهبران حاکم بر ایران از اواسط قرن یازدهم تا سیزدهم هجری قمری، معمولاً تمامی وقت خود را صرف «لشکرکشی به همسایگان خارجی و کشورگشایی»، «دفاع از حملات همسایگان خود»، «سرکوب شورشهای داخلی و کشتار غاصبان احتمالی تاج و تخت» میکردند و همین مشغلهها موجب میشد تا از رسیدگی به وضعیّت مردم غافل شوند که این غفلت، نتیجهای جز رواج بیعدالتی، فقر و ناامنی در جامعه را با خود به همراه نداشت.
—————————————————————-
۱. ر.ک: پیرنیا، حسن و اقبال آشتیانی، عباس؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، تهران: خیام، ۱۳۸۰ ه.ش، چاپ نهم، ص ۷۰۶.
۲. برای مطالعه بیشتر در اینباره ر.ک: جمعی از نویسندگان؛ دائره المعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۷ ه.ش، ج ۹، صص ۵۰۱-۵۰۳.
۳. ر.ک: مرعشی صفوی، میرزا محمّد خلیل؛ مجمل التواریخ، به کوشش عباس اقبال، تهران: سنایی، ۱۳۶۲ ه.ش، ج ۱، صص ۱۳۳-۱۳۷.
انتهای پیام/
[ad_2]
لینک منبع