متهم را اذیت کنید رئیس ساواک خوشش میآید
سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس ۴ بهمن ۹۶ 0۰12
[ad_1]
خبرگزاری فارس ـ تاریخ: شاهپور بختیار در روزهای پایانی سلطنت پهلویها برای جلوگیری از گسترش انقلاب اسلامی لایحه «انحلال ساواک» را به مجلس برد. به همین دلیل روایتی که یکی از ساواکیان از این سازمان مخوف روایت کرده است تقدیم میشود.
در کتاب شکنجهگران میگویند آمده است: برای شخص دیگر به نام رسولی که همه کاره عضدی بود. فردی را از زندان قصر به کمیته میآورد، آن شخص گویا افسر ارتش بوده و به اتهام تودهای بودن محکوم شده بود.
رسولی او را به کمیته آورده بود برای تحقیقات. وقتی آن شخص که گویا اسمش رزمجو بوده به هنگام تحقیقات که رسولی خوابیده بود با برق خودکشی میکند.
دو نفر آمریکایی مرتباً به کمیته میآمدند و با رئیس کمیته و عضدی در حضور جلیل اصفهانی ملاقات میکردند و به طور حتم درباره شکنجه دستگیرشدگان دستوراتی میداد و حتی به طور حتم وسایل شکنجه که جلیل اصفهانی تهیه کرده بود با دستور این دو نفر آمریکایی انجام گرفته است و به طوری که جلیل تعریف میکرد، این دو نفر امریکایی وابسته به سازمان اطلاعات امریکا بودهاند.
محل این اداره در خیابان جلالی[ناخوانا] روبروی سررشتهداری ارتش میباشد. چند روز قبل از انقلاب که کارمندان ساواک در مهران جمع بودند آن طوری که شنیده میشد طرح همایون کاویانی و جلیل اصفهانی و سرهنگ آیرم را که این اواخر رئیس کمیته شده بود، در میان کارمندان جوان تبلیغ میکردند که عدهای که جوان هستند و زن و بچه ندارند دور خود جمع کرده و دست به خرابکاری بزنند و یقین دارم این طرح را اجرا کردهاند و انفجارات اخیر به دست این عده بیوطن انجام گرفته است.
چند روز قبل انقلاب، سرهنگ آیرم در اتاق خودش رو کرد به کاویانی و جلیل اصفهانی اظهار داشت؛ آیا کمانگر میتواند در طرح ما شرکت کند؟ کاویانی جواب داد ایشان دیگر پیر شده و زن و بچهدار است، ما کسانی را باید آماده کنیم که جوان باشند و علاقه خانوادگی نداشته باشند.
چون برای دستگیری من به منزل آمده بودند لذا از ترس دستگیری از تهران به شمال رفتم و در منزل شخصی به نام دراج در دوجمان رفتم و تا روز ۵۸/۹/۱۹در آنجا بودم و بعد روز ۵۸/۹/۲۰ در اوین حاضر و خود را معرفی نمودم.
برای اینکه من به حکومت اسلامی معتقد بوده و هیچ نوع حکومتی [را] بهتر از حکومت اسلامی نمیدانم و باید عرض کنم کلیه بازجویان کمیته از جمله خود من متهمین را شکنجه میکردیم.
اگر یک بازجو نسبت به متهم محبت میکرد عضدی او را شدیداً تنبیه میکرد و حتی هر وقت ثابتی به کمیته میآمد عضدی داخل حیاط میشد و با صدای بلند داد میزد؛ بازجوها مگر مرده هستند که صدایشان در نمیآید.
داد بزنید، فحاشی کنید، آقا خوشش میآید و بارها در جمع کلیه کارمندان کمیته اظهار میداشت؛ هروقت آقا یعنی پرویز ثابتی به کمیته میآید شما متهم را بیاورید داخل اتاق و بزنید و فحاشی کنید با صدای بلند که آقا بشنود.
خلاصه وضعی بوجود آورده بودند که هر کسی بیشتر فحاشی کند و متهم را اذیت کند و به همان اندازه نزد عضدی و سایر مقامات از جمله عطارپور معروف به حسینزاده، پرویز ثابتی و رئیس کمیته و عضدی بیشتر قدر و منزلت داشتند و از سال ۵۳ نیز کمیته اداره شده بود و هر بازجو برای اینکه رئیس بخشی شود یا رئیس دایره شود بیشتر متهمین را اذیت میکردند و در نتیجه مورد علاقه عضدی بودند، کما اینکه رسولی که یک کارمند مقام دو بود، رئیس دایره شد و وظیفهخواه معروف به منوچهری که سوابق بدی در ساواک رشت پیدا کرده بود ولی در اثر خوشخدمتی و اذیت کردن بیش از اندازه متهمین و با اینکه مقامش از سایرین کمتر بود، رئیس بخش شد.
انتهای پیام/
[ad_2]
لینک منبع