توسعهی اقتصادی جهان یا کمک به اقتصاد کشورهای صنعتی
سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس
6 مهر 95
5۰29
[ad_1]
پیوستن به نهادهای بین المللی همچون صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، طیفی گسترده از تأثیرات را در اقتصاد کشورها به همراه دارد. با توجه به این تأثیرات است که دستهای موافق و گروهی مخالف پیوستن به این نهادها شوند. برخی از علتهایی که صاحب نظران مخالف پیوستن به این نهادها مطرح میکنند، قابل تأمل است. از جملهی آنها، شیوهی طرح ایدهی تشکیل اقتصاد جهانی است که بلافاصله بعد از جنگ جهانی دوم مطرح شد و آن را کشورهایی مطرح کردند که سابقهی استعماری در دنیا داشتند. به همین سبب است که عدهای با استدلال به این نظریه که یک طرز تفکر از بین نمیرود و فقط ممکن است تغییر شکل دهد، تشکیل اقتصاد جهانی را ادامه همان مسیر استعماری میدانند و به «استعمار نو» نامگذاری کردند.
یکی از این کشورها آمریکا است که بعد از جنگ جهانی دوم و عبور از «بحران بزرگ اقتصادی» به سرعت مسیر توسعه را طی کرد و تبدیل به قدرت بزرگ اقتصادی شد. اکنون آمریکا جایگاه و قدرت اقتصادی برتر دنیا را در اختیار دارد که قرار گرفتن این کشور در رتبههای نخستین واردات و صادرات نیز نشان از آن دارد اما این قدرت در دورههای مختلف با بحران و رکودهای متعدد مواجه بوده است؛ از جمله آنها میتوان به رکود سالهای ۱۹۲۹، ۱۹۷۱، ۱۹۸۱، ۱۹۹۱ و ۲۰۰۱ اشاره کرد اما رکودی که از سال ۱۹۲۹ آغاز شد با عنوان «رکود بزرگ» شناخته میشود. این رکود که طولانیترین و سنگینترین رکود اقتصادی امریکا ، تا کنون بوده است؛ بیش از ۱۰ سال ادامه یافت و در اقتصاد بسیاری از کشورهای جهان تاثیرات منفی بر جای گذاشت. مردم امریکا در آن شرایط، پایانی بر اوضاع وحشتناک رکود متصور نبودند.
اصل شکلگیری رکود بزرگ اقتصاد امریکا به جهت کاهش ناگهانی تولید و فروش کالاهای مختلف در بازار امریکا آغاز شد و به دنبال خود صعود چشمگیر و بی سابقه بیکاری را به همراه آورد. در سالهای آغازین دهه۱۹۲۰ میلادی اقتصاد امریکا در مسیر گذار بود. در این سالها ارزشهای گذشته که در امریکاییهای روستا نشین و کشاورز وجود داشت به تدریج تغییر شکل داد و مردم به سمت تلاش برای کسب ثروتهای بیشتر و راه اندازی کارخانهها و کارگاههایی که می توانستند حجم زیادی از کالاها را تولید کنند حرکت کردند.
این دوره را می توان روزهای آغازین بشر در حرکت به سمت زندگی مدرن و صنعتی دانست. اما نکته مهم این است که صنعت مدرن توان تولید حجم زیادی از کالاها ی مصرفی را دارد اما این فعالیت زمانی سودآور است که برای این تولیدات تقاضای کافی نیز وجود داشته باشد.
آمریکا توانست با تعریف نیاز جدید در جامعهی خود تا حدودی از تبعات این بحران رهایی پیدا کند اما گسترش اقتصاد و رونق تولیدات آن احتیاج به بازارهای جدیدی داشت که تکیهی تنها بر بازارداخلی آمریکا ریسک بود و باید برای تسخیر بازارهای مناطق دیگر از راهی به جز حمله نظامی فکری میشد.
در نظام اومانیستی غرب، به عنوان پایگاه نخستین این نظریه، به قول پیکور؛ هدف نخستین و نهایی زندگی انسان دستیابی به لذت است و و سعادت نیز جز از طریق لذتجویی امکانپذیر نیست. با این شرایط غیر ممکن است آمریکا و کشورهایی که در روند تسریع شکلگیری این نهادهای بینالمللی نقش داشتند به چیزی غیر از رسیدن به اهداف و خواستههای خود فکر کرده باشند. این مورد یک مطلب کاملا طبیعی است که روال زندگی بشر نیز آن را تأیید میکند. به طور مثال وقتی تولیدکنندهای یک کیف را تولید میکند برای انتقال کتابهای خود به آن احساس نیاز کرده است و قطعا به فکر وسیلهای برای حمل ظرف غذای شما نبوده است.
با ذکر این مطالب به طور طبیعی ذهن انسان به این جهت حرکت میکند که برنامه عملیاتی کارشناسان و اقتصاددانان آمریکایی در آن شرایط زمانی برای رهایی از این وضعیت رکودی چه بوده است؛ زیرا هر دانشمندی متناظر با شرایط جامعهی خود به فکر ارائهی راهکار است که با ایده تشکیل تجارات آزاد جهانی توسط نظریهپردازان غربی مواجه میشویم.
در تأیید نظریه مخالفان در نظر داشتن این دو نکته نیز حائز اهمیت است. اول اینکه قوانین واحد و برنامهی واحد تجارت جهانی تنظیم شده است که بر اساس آن اختلافات بین اعضا را حل و فصل میکند. دوم، با توجه به شرایط متفاوت کشورها، بعد از جنگ جهانی دوم که برخی کشورها تازه از شرایط جنگی و برخی ازکشورها هم از دست استعمارگران رهایی پیدا کرده بودند. اکنون سؤال این است که برای این طیف گسترده از کشورها میتوان برنامه واحد توسعه پیاده کرد؟ کدام یک از کشورهایی که به آن پیوستند، به استثناء کشورهای بنیانگذار، توانستند با استفاده از مزایای آن توسعه یافته شوند؟
استدلالهای مخالفان به معنای نفی هرگونه همکاری با این نهادها و به طور کلی خروج از این سازمانها نیست بلکه به نقل از این دسته کارشناسان؛ ورود به بازار جهانی بدون اهداف بهدقت تعریف شده اقتصادی، ایران را به بهشت محصولات خارجی تبدیل میکند و در عین حال، بسیاری از تولیدکنندگان داخلی را از صحنه تولید و کسب و کار اخراج میکند.
انتهای پیام//
[ad_2]
لینک منبع