جواب جالب علی شریعتمداری به نگرانی حزب توده
سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس
13 بهمن 95
3۰22
[ad_1]
خبرگزاری فارس ـ گروه تاریخ: محمدرضا کائینی: این سالِ تلخ،بیشتر وقت این قلم را به مرثیه سرایی برای یاران و پیشگامان فکری و مبارزاتی انقلاب گذراند. آخرین بهانه این واگویه های سوگمند،رحلت دانشمند ارجمند و گرانمایه،زنده یاد دکتر علی شریعتمداری بود. او از تدارکگران نظری اندیشه انقلاب دردوران غربت آن بود وهم درآن دوره و پس از آن،در سپهر فرهنگ و سیاست نظام اسلامی،نقشی نمایان ایفا کرد.
اینک در تکریم یاد و خاطره آن بزرگوار،گفت وشنود ذیل را که شامل پاره ای از خاطرات و تحلیل های وی از دوران اوج گیری و پس از پیروزی انقلاب است را به خوانندگان ارجمند صفحه تاریخ تقدیم میدارم و برای روح بلند این دانشی مرد والاقدر،علو مقام مسئلت دارم.
*نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد. حضرتعالی به عنوان یکی از چهرههای شاخص دانشگاهی ِ انقلاب، قطعاً در باره روزهای منتهی به پیروزی انقلاب خاطرات جالبی دارید که شنیدن آنها از زبان شما شنیدنی است؟
بنده در اصفهان برای سخنرانی به مجالس گوناگون دعوت میشدم و مردم را به شرکت در تظاهرات و راهپیماییها دعوت میکردم. یادم هست آن روزهایی که بختیار ادعاهای عجیب و غریب میکرد، در حضور جمع زیادی از مردم اصفهان پیام او را خواندم و با ادله قانونی همه آن را رد کردم!
*در روز ورود حضرت امام در اصفهان بودید؟
خیر، به تهران آمدم و روزی که حضرت امام تشریف آوردند، همراه با مقام معظم رهبری، شهید بهشتی و مرحوم فلسفی به فرودگاه رفتم. در آنجا شهید بهشتی مرا به آیت الله خامنه ای معرفی کردند. امام تشریف آوردند و آن سخنرانی ابتدایی را ایراد فرمودند و آن استقبال بیسابقه و شگفتانگیز تاریخی رقم خورد. جمعیت بهقدری زیاد بود که از فرودگاه تا میدان انقلاب، ساعتها طول میکشید تا برسید. بنده در این سفر، در دانشگاه الزهرا و دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران سخنرانیهایی را ایراد کردم و سپس به اصفهان برگشتم. یکی دوروز پس از پیروزی انقلاب، در دانشگاه اصفهان مشغول سخنرانی بودم که خبر اعدام نصیری و چند تن از امرای ارتش را به من دادند و آن را پشت تریبون اعلام کردم. شور و شعف مردم از به مجازات رسیدن عمال رژیم ستمشاهی وصفناشدنی بود.
*جنابعالی به عنوان وزیر علوم و آموزش عالی توسط مهندس بازرگان دعوت به همکاری شدید. از آن ایام برایمان بگویید؟
بله،بعد از تشکیل کابینه دولت موقت، این مسئولیت به عهده بنده قرار گرفت. در آن ایام بیش از ۱۲۰ دانشگاه و مؤسسه مستقل تحت پوشش وزارت آموزش عالی بودند که اغلب رؤسایشان فرار کرده بودند و تعیین جانشین برای آنان کار بسیار دشواری بود، اما با کمک اساتید و دانشجویان مسلمان، برای همه آنها سرپرستهایی تعیین کردیم و خوشبختانه کارها بهتدریج سر و سامان گرفتند.
چند مؤسسه آموزش عالی و بنیاد را هم با وزارت فرهنگ و هنر ادغام کردیم. پس از آن همراه با سرپرستهای جدید دانشگاهها، در قم خدمت حضرت امام مشرف شدیم و بنده ضمن معرفی سرپرستها کتاب «روشنفکر کیست؟» خود را حضور امام تقدیم کردم. حضرت امام در باره خط مشی ای که دانشگاهها باید در پیش بگیرند، نکاتی را متذکر شدند و در پی فرمان ایشان، دانشگاهها را بازگشایی کردیم. نخستین اقدامی که باید صورت میگرفت، سر و سامان دادن به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی بود. به همین دلیل ضمن ادغام برخی از این مؤسسات در یکدیگر، سعی شد با تشکیل گروههایی از دانشگاهیان برای تجدید نظر در برنامههای آموزشی و ایجاد هماهنگی بین دانشگاهها، اقداماتی به عمل آوریم.
وضعیت در وزارت فرهنگ و هنر هم بسیار آشفته بود و لذا به پیشنهاد برخی از دوستان همفکر، قرار شد با تشریک مساعی شهید دکتر مفتح، در وزارت علوم سمیناری تشکیل و خط مشی قابل قبولی برای این وزارتخانه مشخص شود.
بحثهای مختلفی مطرح شدند، اما متأسفانه همگان بر سر تصویب یک قطعنامه واحد به توافق نرسیدند. بنده تلاش کردم مسئولیت وزارت فرهنگ و هنر را به فردی آشنا به امور فرهنگی و هنری و در عین حال مسلمان و متعهد بسپارم و خوشبختانه دکتر برکشلی که هم استاد فیزیک و هم موسیقیدانی در سطح عالی بود، مسئولیت قائممقامی این وزارتخانه را پذیرفت و اوضاع بهتدریج سر و سامان گرفت. ابتدا وزارت علوم و وزارت فرهنگ را با تصویب هیئت دولت ادغام کردیم، اما بعد از کنارهگیری بنده، دو باره این دو وزارتخانه از هم جدا شدند.
*در چند سال اول پیروزی انقلاب احزاب گوناگون، بهویژه حزب توده که در زمینه تألیف و نیز هنر، بهخصوص هنر تئاتر سابقه طولانی داشت، به انحای مختلف در این زمینه کارشکنی میکردند. آیا با شما هم برخوردی داشتند؟
بله، در اوایل سال ۱۳۵۸ چند تن از سران حزب توده به وزارت فرهنگ و هنر آمدند و هشدار دادند: نکند جمهوری اسلامی هنر را محدود کند! بنده گفتم: چطور موقعی که مارکسیسم هر ایدهای غیر از خودش را انکار و همه را مجبور کرد در محدوده خاصی فکر کنند، نگران نشدید؟ آن زمان که با انتشار جزوههای بیاعتباری چون اصول مقدماتی فلسفه پولیتزر سعی کردید اذهان جوانان را منحرف کنید، چطور نگران تفکر و هنر نبودید؟ مطمئن باشید اسلام با هنر اصیل و واقعی هیچ مخالفتی ندارد.
*حضرتعالی یکی از کسانی بودید که در تشکیل حزب «جاما» مشارکت داشتید. از روند تشکیل این حزب و علل جدایی خود از آن توضیح بفرمایید؟
بنده از سال ۱۳۲۹ با مرحوم دکتر سامی سابقه دوستی داشتم. هنگامی که همراه با مرحوم محمد نخشب و چند تن دیگر هیئت اجرایی حزب را تشکیل دادیم، مرحوم دکتر سامی در سال آخر دبیرستان بود. پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، احزاب و سازمانها تشکل سازمانی خود را از دست دادند و حتی جبهه ملی هم ناچار شد فعالیتهای خود را تعطیل کند. بعد از پیروزی انقلاب فرصتی پیش آمد تا احزاب سابق بار دیگر فعالیت خود را آغاز کردند و برخی به گروهکها نزدیک شدند. بنده در اوایل سال ۱۳۵۸ به دوستان اعلام کردم که این گروهکها در خط انقلاب و مورد اعتماد مردم نیستند. این موضوع سبب شد از حزب جاما کناره بگیرم.
*پیش از آنکه ماهیت واقعی منافقین آشکار شود جنابعالی در برابر آنها موضعگیری کردید. دلایل شما برای این کار چه بود و چگونه تشخیص دادید آنها در خط انقلاب نیستند؟
اولین دلیل بنده این بود که رفراندوم رأیگیری برای قانون اساسی را تحریم کردند، در حالی که در آن شرایط بحرانی تأیید قانون اساسی ضرورت عاجل جامعه بود، چون قانون اساسی هر کشوری رکن اصلی آن است و مخالفت با برخی از مواد آن، نباید دلیل بر معطل گذاشتن قانون اساسی، که همه چیز منوط به آن هست بشود.
دومین دلیل من زیر سئوال بردن حضرت امام بود. یکی روز از یکی از سران آنها پرسیدم: «شما با چه صلاحیت و سابقهای رهبر انقلاب را زیر سئوال میبرید؟ اطاعت از ایشان بر همه ما واجب است».خاطرم هست پس از فاجعه ۷ تیر هم، در دانشگاه تهران جلسهای تشکیل شد و بنده در آن جلسه این ترور ناجوانمردانه را محکووم کردم و گفتم: فداییان اسلام با ترور هژیر و رزمآرا در واقع راه را برای انتخاب دکتر مصدق و یاران او به مجلس شانزدهم و ملی شدن صنعت نفت باز کردند، ولی ترور دکتر بهشتی و یاران او نهتنها راهی را بر شما نگشود که خون این مبارزان و بزرگان دامان شما را خواهد گرفت و نهضت اسلامی نیز با قدرت بیشتری به راه خود ادامه خواهد داد.
*پس از کنارهگیری از دولت موقت چه مسئولیتهایی را به عهده گرفتید؟
در دانشگاه تربیت معلم مشغول تدریس شدم و هنگامی که در سال ۱۳۵۹ ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شد، به امر حضرت امام در آن ستاد و سپس در شورای عالی انقلاب فرهنگی به خدمت مشغول شدم و تا جایی که در توان داشتم به کارهای علمی و فرهنگی ادامه دادم. با فرهنگستان علوم و چند نهاد دیگر نیز همکاری کردم.
*مقداری هم به تحلیل های جنابعالی از عوامل تداوم انقلاب بپردازیم.یکی از برجستهترین ویژگیهای انقلاب اسلامی- مردمی بودن آن است. به نظر حضرتعالی چگونه میتوان این ویژگی را حفظ کرد؟
به نظر بنده این ویژگی، بیش از هر چیزی به اعتقاد مردم به حضرت امام به عنوان مرجع دینی مربوط میشد. مردم حقیقتاً اعتقاد راسخی به حضرت امام داشتند و بدون لحظهای تأمل به توصیههای ایشان عمل میکردند، به همین دلیل هم به محض اینکه رژیم پهلوی اندکی دچار تزلزل شد، به اشاره حضرت امام تظاهرات میلیونی شروع شد. مردم واقعاً با اعتقاد قلبی با حضرت امام و انقلاب همراه شدند و حرکت آنها ناشی از باورهای دینی شان بود. انقلاب ما یک انقلاب دینی و معنوی و ملهم از تعالیم اسلامی است و لذا برای حفظ آن نیز، باید روی این ویژگی انقلاب تکیه شود. اگر مردم همچنان به انقلاب و آرمانهای آنها وفادار بمانند، برای حفظ دستاوردهای انقلاب، از هیچ فداکاری و تلاشی فروگذار نخواهند کرد. با حفظ هویت دینی و اعتقادی انقلاب، هر بحرانی را میتوان پشت سر گذاشت.
*به نظر شما مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی چیست؟والبته آسیب یا آسیب های این دستاورد شاخص را چه مواردی می دانید؟
مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی، احیای اسلام است. خوشبختانه انقلاب اسلامی در برههای اتفاق افتاد که بخش قابل توجهی ازدنیا، هم از کمونیسم و هم از نظام سرمایهداری مأیوس شده بود و به دنبال راه سومی میگشتند. این شرایط تاریخی خاص، ویژگی بسیار برجستهای را به انقلاب اسلامی داد و اسلام را احیا کرد. از دیگر دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی، کندن ریشه جریان چپ و بهخصوص حزب توده از ایران بود. بعد از شهریور ۱۳۲۰ و اخراج رضاخان از ایران و خاتمه جنگ جهانی دوم، احزاب گوناگونی در ایران پا گرفتند که از همه گستردهتر و بانفوذتر، حزب توده بود.
این حزب با پشتیبانی قوی شوروی و استفاده از آموزههای تشکیلاتی حزب کمونیست شوروی، توانست با کمک کادرهای قوی، تا اقصی نقاط کشور و در بین تمام طبقات اجتماعی نفوذ کند و بهسرعت دامنه فعالیتهای خود را گسترش بدهد.
حزب توده با طرح شعارهای جذابی چون رهایی زحمتکشان، مبارزه با استعمار و امپریالیسم و… توانست در ظرف مدت کوتاهی، گروه زیادی از افراد تحصیلکرده و کارگران را جذب کند و تبدیل به حزبی فراگیر و بیرقیب شود. سایر احزاب، از جمله احزاب اسلامی به هیچوجه از نظر تشکیلاتی و تدوین ایدئولوژی و بهویژه بیان آن به زبان روز، قدرت و توانایی حزب توده را نداشتند و قادر نبودند مثل این حزب در بین مردم رسوخ کنند. جالب اینجاست که این حزب دائماً شعار مبارزه با استعمار و امپریالیسم را میداد، ولی در عمل نهتنها کاری نمیکرد، بلکه در واقع جاده صاف کن شوروی در ایران بود.
انقلاب اسلامی از این نظر که همزمان علیه نظام سرمایهداری و در رأس آن امریکا و نظام کمونیستی موضعگیری کرد، انقلاب منحصر به فردی است. حضرت امام با طرح شعار «نه شرقی، نه غربی» در واقع تکلیف همه جهانخواران غرب و شرق را تعیین کردند و به سلطه طولانی امپریالیسم شرق و غرب در ایران خاتمه دادند. انقلاب اسلامی با الهام از اندیشههای اسلامی، به مردم ما ثابت کرد که میتوانند تحت رهبری روحانیت پس از سالهای طولانی تحقیر و نفوذ روسیه، انگلیس و امریکا، روی پای خود بایستند و سرنوشتشان را در دست بگیرند.
عزم راسخ مردم در پیروی از آموزههای اسلامی و قرآنی، بهخوبی در رأی بالای ۹۸ درصد مردم به نظام جمهوری اسلامی مشاهده شد. در هیچ یک از انقلابهای دنیا سابقه نداشته است که رهبران انقلاب در ظرف چنین مدت کوتاهی، رژیم جدید را آن هم با چنین رأی بالایی تثبیت کنند. این نتیجه شگفتانگیز همه مخالفان، از جمله حزب توده، منافقین، سلطنتطلبان، ملیگراها و دیگر معاندین را متوجه کرد که دیگر جایی در بین مردم ندارند، از همین رو برخی از آنها به مخالفت علنی با نظام جدید پرداختند و حتی کار را به رویارویی مسلحانه کشاندند. نظام اسلامی توانست نظام سلطنتی را -که بیش از ۲۵ قرن تسمه از گرده مردم کشیده بود- یکسره ریشهکن سازد. نظام خانی از بین رفت و حتی سران عشایر هم متوجه شدند اسلام پایه معنوی حیات جامعه ایران است و میتواند قشر محروم را از فلاکت و سلطه خانها و اربابزادهها برهاند.
*به نظر شما آثار بینالمللی انقلاب اسلامی چیست؟انقلاب از این جنبه تاچه حد توانسته عمق استراتژیک خود دردنیای پیرامون خود توسعه دهد؟
مهمترین تأثیر انقلاب اسلامی ایران در سطح جهانی، این است که ملتهای مظلوم و تحت ستم دریافتند میتوانند بدون اتکا به یکی از دو ابرقدرت دنیا، با توکل و ایمان به خدا روی پای خود بایستند و این پدیده تازهای بود، زیرا تا زمان وقوع انقلاب اسلامی، هیچیک از حرکتهای آزادیبخش دنیا، بدون اتکا به شوروی یا امریکا محقق نشده بودند. طبقه محروم در سراسر دنیا احساس کرد که به رسمیت شناخته شده و این نیز از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی است.
دیگر دستاورد مهم انقلاب اسلامی طرح تفکر اسلام انقلابی در برابر نظام کمونیستی، نظام سرمایهداری و دموکراسی غربی بود. با وقوع انقلاب اسلامی، اسلام به عنوان نظامی که برای تمام ابعاد زندگی بشر اعم از اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فکری، تربیتی، فرهنگی و… حرفهای مهمی برای گفتن دارد، بار دیگر احیا شد. در پی انقلاب اسلامی، کشورهای اسلامی به آگاهی بیشتری نسبت به قدرت اسلام دست یافتند که بخشی از آن در موج بیداری اسلامی تجلی کرد.
*نقش زنان را در تحقق و تداوم انقلاب اسلامی چگونه ارزیابی میکنید؟ انقلاب ایران تا چه حد توانست کلیشه متعارف زن غربی را به چالش بکشد؟
بیتردید زنان مسلمان ایران در شکلگیری، تحقق و تداوم انقلاب، نقش بسیار تعیینکنندهای داشتند و حضور آنها در تظاهرات و راهپیماییها، فوقالعاده تأثیرگذار بود. تا قبل از پیروزی انقلاب، زن به عنوان وسیلهای برای تبلیغ کالاهای مصرفی دیده میشد. انقلاب اسلامی به زن ایرانی جایگاهی را که شایسته آن بود بخشید، بدانگونه که حضرت امام فرمودند: مرد از دامان زن به معراج میرسد. زن در نظام اسلامی برای تحصیل و اشتغال، با مردان مساوی است. بالا بودن آمار زنان تحصیلکرده دانشگاهی، یکی از شاخصهای ارزشگذاری به قدر و منزلت زن ایرانی است. زنان ایران در مجامع مختلف بینالمللی قدرت علمی و فکری خود را به اثبات رساندهاند.
*جنابعالی همواره به عنوان یک چهره شاخص فرهنگی مطرح بودهاید. به نظر شما پدیده تهاجم فرهنگی درکشورما، تاکنون چند پوسته عوض کرده وراهکار به روزِ مقابله با آن چیست؟
استکبار جهانی برای به زانو در آوردن انقلاب اسلامی، از تمام حربههای خود، از جمله ترور، جنگ، تحریم و… استفاده کرده، اما به اهداف خود نرسیده است، لذا برای ایجاد تزلزل در ارکان نظام ما، سعی میکند با رواج فرهنگ مبتذل خود در ایران، ایجاد تزلزل در نظام خانواده، زیر سئوال بردن ارزشهای دینی و فرهنگی و رواج بیبند و باری، به آن ضربه بزند و برای این مقصود از پیشرفتهترین ابزارهای تکنولوژیک از قبیل اینترنت و ماهواره استفاده میکند. راه مقابله با تهاجم فرهنگی، تقویت ارزشهای معنوی و اسلامی است. اگر نسل جوان ما به ارزشهای اسلامی پی ببرد و آنها را در زندگی به کار بگیرد، هیچ فرهنگی نمیتواند به حیطه ارزشهای او وارد شود. اگر اهداف و آرمانهای اسلامی را در تمام زمینههای فکری خود رسوخ دهیم، میتوانیم با سرافرازی از این میدان مبارزه بیرون بیاییم.
*از منظر شما وبه عنوان یکی از متولیان فرهنگی نظام اسلامی،عملکرد مسئولین و کارگزاران جمهوری اسلامی در ادوار مختلف آن،چه منحنی ای را نشان می دهد؟
من ترجیح میدهم به این سوال،به شکل خردونه کلان جواب بدهم.درواقع به این پدیده نگاه آسیب شناسانه دارم.واقعیت این است که برخی رفتار اسلامی و درستی با اقشار جامعه نداشتند و بعضی از آنان هم بدون بهرهمندی از تخصص، مسئولیتهایی پذیرفته و چون از پس کار برنیامده به سازمان مربوطه و افراد دیگر خسارتهای جبرانناپذیری زدهاند. اشکال عمده دیگر این بود که در برخی از زمینهها برخلاف دستورات صریح قرآن و ائمه معصومین(ع)، به شیوه عقلایی عمل نکردیم و نمیکنیم و از این جنبه صدمات جبرانناپذیری به جامعه وارد میسازیم. رسانههای گروهی ما وظیفه خود را برای تبیین آرمانها و اهداف اسلامی بهدرستی انجام ندادند و لذا تربیت جامع و کامل اسلامی بر جامعه ما حاکم نشد.
*در پایان این گفتوگو،باز به خاطرات شما بازمی گردیم. به شیرینترین خاطراتی که در جریان مبارزات داشتید، اشاره بفرمایید؟
من دو سه بار، عمیقاً و از ته دل خوشحال شدم! یک بار موقعی بود که شنیدم شهید خلیل طهماسبی عامل انگلیس،یعنی سپهبد رزمآرا را ترور کرده است. بار دوم موقع شکست کودتای ۲۵ مرداد سال ۱۳۳۲ بود که شاه مجبور شد فرار کند و تصور میکردم بساط رژیم شاهنشاهی از کشور برچیده شده است، اما متأسفانه این خوشحالی دیری نپایید و سه روز بعد شاه با کودتای امریکایی برگشت. سومین بار هم پیروزی انقلاب اسلامی بود. خوشحال بودم که به عنوان یک عضو کوچک فرهنگی در این انقلاب عظیم شریک بودهام.
انتهای پیام/
[ad_2]
لینک منبع