حدادی: وقتی که عضو شواری شهر را با قمه دنبال کردند/انوار: علت کینه شاه عباس از تهران
سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس ۱۵ مرداد ۹۷ 2۰19
[ad_1]
به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، نشست «شهر و مشروطه» با حضور سید عبدالله انوار نسخ شناس با عنوان «تهران و مشروطه»، نصرالله حدادی با عنوان «خانه مشروطه تهران کجاست؟» و مقصود فراستخواه با عنوان «قبض و بسط شهری ایران در دوره منتهی به مشروطه و پس از آن» در خانه گفتمان برگزار شد.
در این جلسه نخست عبدالله انوار طی سخنانی اظهارداشت: تهران در دوره شاه طهماسب اول شخصیت پیدا کرد و در تاریخ بیهقی درباره دولاب صحبت شده است و محمود غزنوی در حمله به تهران ستاد ارتش خود را در دولاب مستقر کرد. تهران یک ناحیه وابسته به شهرری بود و بعد از حلمه مغول به ری و زیر و رو کردن شهرری ساکنان ری به شهر تهران مهاجرت کردند.
عبدالله انوار با طرح این پرسش که آیا تهران برای پایتخت شدن استعداد داشته است، گفت: اگر به پیشینه تاریخی تهران بنگریم تهران آرام آرام بزرگ شد و شاه طهماسب برای اینکه به زیارت عمویش در شهرری برود از تهران عبور میکرد و این شهر بعد از شاه طهماسب مورد توجه قرار گرفت.
وی ادامه داد: همه شاهان صفوی به تهران توجه میکردند جز شاه عباس صفوی و علتش این بود که شاه عباس در زمان حکومت خود به تهران آمد و به علت زیادهروی در مصرف میوه مریض شد و بعد از آن قسم خورد که در تهران سکونت نکند و چون مادرش از تبار مرعشیان بود دستور داد جادهای بین تهران و مازندران درست شود.
انوار گفت: کریمخان زند حدود شش ماه در تهران زندگی کرد و بعد از مرگ کریمخان و فرار آقامحمدخان قاجار از دربار کریمخان زند و تهیه ارتش و حمله به تهران یکی از خانوادههای کریمخان از تهران محافظت کرد، آقامحمدخان چند بار حمله کرد و نتوانست تهران را فتح کند و بعد به علت اختلاف فرماندار تهران و خاندان زند تهران فتح شد.
وی با اشاره به اینکه تهران در زمان قاجار ۱۵ هزار نفر جمعیت داشت، گفت: ناصرالدینشاه دستور داد تهران بزرگ شود و یکی از کارهای بزرگ امیرکبیر به محض ورود به تهران ساخت ۲۰۰ خانه بود ااما مشروطه تأثیری در حدود تهران نداشت و بعد از ۱۳۰۸ تا ۱۳۰۹ رضاخان در آبادانی تهران مشارکت کرد و خندقهای تهران را پر کرد و این پر کردن خندق موجب شد حد و حدود تهران از بین برود و در پهلوی دوم تهران به قسمتهای مختلف تقسیم شد و در این دوران بسیار سعی شد که زمین جزو کالا قرار نگیرد. به طوری که بعد از پل چوبی به آن طرف پنج دِه وجود داشت. حد شمالی کوه قرار دارد و اگر کوه نبود تهران از کوهها هم عبور میکرد.
نصرالله حدادی تهرانشناس از دیگر سخنران این نشست بود که به طرح این پرسش پرداخت که چرا تهران خانه مشروطه ندارد، طی سخنانی گفت: اصفهان، تبریز و کاشان خانه مشروطه دارد اما متأسفانه از همان ابتدا اصرار بر این بود که تهران خانه مشروطه نداشته باشد.
وی افزود: چند نقطه را میتوان خانه مشروطه به شمار آورد بهترین نقطه آن مجلس قدیم است که به همت حجتالاسلام رسول جعفریان موزه مشروطه برپا شده است. دومین خانهای که میتواند خانه مشروطه باشد خانه سید عبدالله بهبهانی است که در دوره شورای من و آقای مسجدجامعی به این خانه سر زدیم که نزدیک بود کار دستمان بدهد و با قمه دنبالمان کردند.
حدادی گفت: اولین ترور علیه روحانیت ترور بهبهانی بود و حیدرخان عمو اوغلی یکی از آنارشیسترین شخصیتهای تاریخ بود. وی در یکی از حملات تروریستی زیر پالان اسب به قول خودش بمب جهنمی کار گذاشت که حدود ۱۸۰ نفر از یک جمعیتی را کشت و در این امر ستارخان با شادمانی او همراه بوده است.
وی با بیان اینکه در تاریخ ایران آنقدر که از خواصالناس ضربه خوردیم از عوامالناس ضربه نخوردیم و سومین مکانی که میتواند خانه مشروطه شود خانه شیخ فضلالله نوری استئ البته من به طور یقین نمیتوانم بگویم که این خانه، خانه شیخ است.
مقصود فراستخواه عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی از دیگر سخنران این نشست بود که طی سخنانی گفت: شهرهای ما در قبض و بسط هستند و قبض و بسط آنان نیز در قبض و بسط ما تأثیر داشتند، در ادبیات عرفانی داریم که انسانهای در حال توسعه و گذار دچار قبض و بسط میشوند و افراد توسعهیافته میراحوال هستند.
وی ادامه داد: ما در طول تاریخ حداقل شش مشکل عمده داشتیم که در رویارویی با این مشکل چهار سیاست را انتخاب کردیم که هیچ کدام از این چهار راهحل گره ای از مشکلات ما باز نکرد. نخستین مشکل تاریخ طولانی ما است؛ دوم محیط خشک و نیمهخشک ایران است؛ سوم موقعیت ژئوپلتیک ایران است و چهارمی هسته سخت قدرت است و پنجمی اقتصاد غیرمولد است و ششمی طبیعت ثانویه خود ما ایرانیان است که نامنظم و غیرقابل پیشبینی هستیم.
فراستخواه گفت: به خاطر این مشکلات سیاست ما سیاست سیطره است و این سرزمین همیشه نیازمند یک حکومت مرکزی و قدرتمند است تا مشکلات ما را حل کند حالا در دورهای میل به مدرن کردن دارد و در دورهای میل به اسلامی کردن. این سیاست جانسخت است ولی در مواقعی خود عامل ناپایداری است.
وی افزود: دومین سیاستی که در طول تاریخ ما برای باز کردن مشکلات خود استفاده کردهایم اصلاحات است که عموماً از طریق دولت بوده است و نخبگانی در قدرت بودهاند و تحولات جامعه را هم میفهمیدند و سعی میکردند اصلاحات انجام دهند اما این اصلاحات بسیار دشوار بود هر چند موفقیتهایی هم داشت.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: سومین سیاست، سیاست زندگی بود، مردم زندگی میکردند، مغول میآمد زندگی میکردند، تیمور میآمد زندگی میکردند و سیاست دیگر این بود که نهادها و هیأتهای امنای محل سیاست خود را زیر پوست شهر ادامه میدادند.
وی ادامه داد: در هیچ دوره تاریخی حکومتهای جانسخت زندگی مردم را مغتنم نشمردند و اجازه ندادند خانواده، مدرسه با سلیقههای خودشان زندگی کنند. چهارمین سیاست رهاسازی است و مشکل سیاست جانسخت، رهایی پرهزینه و پرریسک بود.
فراستخواه گفت مشروطه نوع چهارمی بود که با قانون اساسی و پارلمان، نخبگان ما قصد کردند این مشکلات را حل کنند اما مشروطه زمینههای قبلی داشت چون اصلاحات امیرکبیر، قائممقام، مشیرالدوله نتوانستند مفید باشند ما قبل از مشروطه چهار موج اصلاحات داشتیم و مردم همین طوری نیامدند مشروطه کنند.
وی افزود: اولین اصلاحات در سال ۱۱۹۰ هجری شمسی توسط عباس میرزا انجام شد و دومین توسط قائممقام فراهانی انجام شد و سه دهه زمان برد تا در زمان ۱۲۳۰ امیرکبیر بر سر کار آمد و اصلاحاتی را ایجاد کرد و در دهه ۴۰ و ۵۰ قرن سیزدهم میرزاحسن مشیرالدوله بر سر کار آمد و دیپلماسی را تأسیس کرد. همچنین امینالدوله نیز بر سر کار آمد و کارخانه ایجاد کرد اما باز ناکام ماند به همین دلیل مشروطه پدید آمد.
وی افزود: متأسفانه وقفهها در جامعه ایران بسیار زیاد است به همین دلیل انباشت تجربه و توسعه پیدا نمیشود و یک قبض دیگر پدید آمد که در سیاست مورد توجه قرار گرفت اما آیا مشروطه میتوانست شهرهای ما را میراحوال کند.
فراستخواه گفت: مشروطه در همه احوال ما قصد داشت تغییر ایجاد کند وضعیت زنان، مطبوعات، مجلس، قانون اما چند سال بعد از مشروطه ،ایران دچار قحطسالی شد تا میخواستیم دموکراسی ایجاد کنیم موقعیت ژئوپلتیکی ما کار دستمان آمد و جنگ جهانی اول آغاز شد.
انتهای پیام/
[ad_2]
لینک منبع